نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

حسن ظن بخدا سرمایه ما


امام سجاد ع در مناجات راغبین میفرماید:

الهی ان کان قل زادی فی المسیر الیک

فلقد حسن ظنی بالتوکل علیک

خدایا اگرچه زاد راهم درسفر به سوی تو اندک است اما گمان نیکم در توکل برتو است!

آدمی وقتی بخودش و اعمالش از یکسو و راهی که پشت سر گذارده و راهی که در پیش رو دارد از سوی دیگر مینگرد در آستانه نومیدی قرار میگیرد! زیرا فاصله نقطه ای که در آن ایستاده با نقطه ای که باید بآنجا برسد بسیار است و از طرفی بهر یک از اعمال خودش هم که نگاه دقیق میکند صدها عیب و اشکال در آن پیدا میکند.این تازه در میان کارهای خوبش است!و الا کارهایی که رسما مشکل دار هست که بماند.حداقل ایرادی که در کارهایش مشکل ساز است نیات اوست که اتفاقا بسیار هم مهم است!یعنی مهمترین بخش عمل نیتی است که بیشترین مشکل را انسان با آن دارد! ...

اینجاست که بیکباره همه سرمایه اندوخته خود را برباد میبیند...! ...

و اینجاست که معنای دعای امام سجاد ع روشن میشود و معلوم میشود که اساسا سرمایه ما معرفت و حسن ظنی است که باو داریم و نه اعمال بی مقدارما!!

واین مضمون همان شعری است که بر روی قبر برخی اولیا نوشته شده:

وفدت علی الکریم من غیر زاد

من القلب السلیم والعمل الصالح

وحمل الزاد اقبح شی

اذاکان الوفود علی الکریم!

که مضمونش اینست که دست خالی ببارگاه دوست میروم چرا که بردن توشه به بارگاه کریم زیبا نیست!!

خدابرایم کافی است!


درمناجات راغبین میخوانیم

اذا توکل علیه احسبه و کفاه

وقتی بنده توکل براو میکند او برایش بسنده است و کفایتش میکند...

مشکل وقتی پیش می آید که آدمی میخواهد با توهم استقلال حرکت کند.آنوقت است که با سوالات گوناگون روبرو میشود..اما وقتی جایگاه خودش را دریافت و باین معرفت رسید که در همه حرکات و سکناتش با حول و قوه او حرکت میکند دیگر سوالی باقی نمیماند.آنوقت است که باهمه وجودش در می یابد که خدا برایش کافی است! وبلکه فقط خدا برایش کافی است ...اصلا مگر جز او قدرتی است که بخواهد از او کمک بگیرد؟

ووقتی با خدا روبرو میشوی همه مشکلاتت بیکباره حل میشود چون از همه جهت او تورا حمایت کافی میکند.نه نگران این هستی که چیزی از دید او مخفی بماند! نه این دلهره را داری که شاید نتواند کاری انجام دهد و از همه مهمتر ابن اطمینان را داری که خودش همیشه بهترین گزینه را بنفعت انتخاب میکند....و چنین وکیلی چگونه کافی نباشد؟...وکیلی که همه اشتباهات تو را هم میپوشاند و ذره ای هم به روی تو نمی آورد!...وکیلی که برای انجام کارش از تو هیچ چیز نمیخواهد بلکه برعکس بخاطر این توکل ...بتو پاداش هم میدهد!

پس کافی است تنها باین شناخت دسترسی پیدا کنیم که در نتیجه این شناخت به ضعف و ناتوانی خود پی برده و تمام توجه ما معطوف به اوشود....که هم او برای ما کافی است!

@namazesobh

مهمترین درخواست از خدا!



اگر به هریک از ما یک فرصت و تنها یک فرصت داده شود که تنها یک درخواست از خداوند داشته باشیم ...شما چه چیزی از خدا درخواست خواهید کرد؟

سلامتی؟سعادت دنیوی؟یا اخروی؟یا....

اما امام سجاد ع در مناجات راجین درخواست دیگری را دارد :

اللهم اخلصنی بخالصه توحیدک!

خدایا توحید خالص بمن عنایت فرما!

ممکن است این دعا در آعاز برای ما سنگین جلوه کند و حتی اهمیتش را دریاعت نکنیم!اما لا تامل بیشتر نکات فراوانی بدست میآیدو معلوم میشود که در سابه توحبد خالص گویا به همه خواسته هابت رسیده ای! واقعا چه ارتباطی میان توحید و خواسته های متنوع ما وجود دارد؟

وقتی نگاه انسان توحیدی باشد و همه چیز را از ناحیه خداوند ببیند در نتیجه هرچه باو میرسد در نگاهش زیباست.و بلکه هرآنچه در عالم هست برایش لذت بخش است!بنابراین همه چیز درتحت قدرت و اراده و خواست محبوبش قراردارد...تنها کاری که اوباید بکند تلاش برای رسیدن بابن مرتبه از معرفت است و البته در ابن تلاش نیز اومستظهر به کمک الهی است..

لذا در عین حال که رسیدن به چنین معرفتی کار ساده ای نیست اما قرار است که خداوند او را به چنین مرتبه ای نایل سازد..پس جای هیچ نگرانی نیست! ما فقط باید وظایف خودمان را انجام دهیم ..خداوند کار خودش را خوب میداند!!

@namazesobh

حضور و غفلت


حدیث زندگانی آدمی حدیث عجیبی است.هم خودش مخلوق ممتاز حق است و هم در یک تعامل مستمر با حق تجربه میآموزد وهم در این حرکت همیشگی پرده های مختلفی از حضور و غیبت از حق را مینگرد!

خقیقت آن است که همه لحظاتی که بگمانش تلخ میآید نتیجه غفلت خود او از آن فیض همیشگی است.وقتی ماهی در آب خیال میکند که آبی هست که او از آن بی خبراست و درآن آب به آرامش میرسد نتیجه این غفلت آنست که مدتی را بدنبال آب موهوم میچرخد در حالی که در همه این مدت در آب بوده ولی خود از این حضور غفلت داشته و در نتیجه این غفلت جز دلهره و اضطراب حاصلی نداشته است.

پس تلخی و شیرینی مربوط به خرد ودرک خود اوست و گرنه جز حیات و شیرینی و محبت و انس و الفت و ..چیزی در این عالم نیست چون جز حق چیزی نیست و از او هم جز اینها صادر نمی شود! پس باید گفت؛

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علتهای ما....

@namazesobh

ضرورت بازگشت به او


خالق انسان وجود آدمی را بگونه ای آفریده که تنها با یاد و توجه به او آرامش پیدا میکند.اما این توجه و تذکر می بایست اختیاری و به کمک فکر و اندیشه خودش باشد.بستر زندگی دنیا که مرکز غفلت و دوری از وحدت اولیه و محل تقدیس و ترغیب معبودهای کاذب است او را از اصل خودش دورمی سازد.سرگرمی به غرایز و فرورفتن در لذات محدود و موقتی بهترین فرصتهای رشد و تعالی را از او میگیرد و درنهایت نیز نه آرامشی را به ارمغان میآورد و نه میتواند ریشه دلهره ها را بخشکاند.اینها همه به سبب آن است که روح آدمی از جنس دیگری است و با انس ولذت دیگری به آرامش پایدار میرسد...اما قدم نخست در این راه همین است که ضرورت این بازگشت را دریابد و متذکر شود که شوق واشتیاق اساسی و آرامش و رضایت پایدار در این کثرات دنیای مادی حاصل نمیشود

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست

عالمی دیگر بباید ساخت وزنو آدمی

این تذکر و توجه درسایه تعالی ساحت معرفت و اندیشه پدید می آید.وقتی فکر واندیشه اوج میگیرد و چشم خویش را به ساحت ربوبی پروردگار میگشاید آن گاه است که شوق و اشتیاق درونیش افزون میشود وراهی سفر عشق میشود.

@namazesobh