نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

ارزش وجودی زن

یالطیف

سالروز ولادت باسعادت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به همه علاقه مندان به خاندان عصمت و طهارت تبریک عرض میکنم و از خدای متعال میخواهم که ما را از محبان حضرتش در دنیا و آخرت مقرر فرماید.

در دنیای بشدت مادی امروز نور وجود شخصیتی مانند حضرت زهراس بی اندازه قدر دانستنی و الهام بخش میتواند باشد.شاید در هیچ قطعه ای از زمان باندازه ای که امروز میان ما و حقایق معنوی فاصله ایجاد شده چنین حالتی وجود نداشته..که البته این فاصله گرفتن رو بتزاید نیز هست و لذا نیاز به بهره گیری از تعالیم اهل بیت امروزه ضرورت بیشتری دارد.

نکته اصلی در اینست که مبدا امیال و خواسته ها واهداف در بشر متجدد!تغییر پیداکرده..و لذا از اساس با نگاه و دید دیگری با همه چیز مواجه میشود. امروز پس از قرائت یکی از مناجاتهای خمس عشر امام سجاد ع پس از نماز صبح(که انصافا بسیار زیبا و الهام بخش است)بذهنم رسید که آیا در هیچیک از خواسته های حضرت.. اموری از قبیل انچه امروزه دغدغه اصلی ماست ..طرح میشود؟و همینجور در دیگر کلمات نورانی اهل بیت..؟امروزه وقتی وارد فضای بحث در رابطه با شخصیت زن میشوی با موجی از پرسشها مواجه میشوی که  همه اموری از جنس ابزار و وسیله و دنیوی هستند.البته این بدان معنا نیست که این سوالات نباید پاسخ داده شود.منتهی بحث در اینست که بواقع اگر همه دغدغه ما را این امور تشکیل داد آیا باز هم میتوان گفت که ما بدنبال جهان دیگریم؟این چه آخرتی است که حضورش در هیچیک از صحنه های زندگی ماپیدا نیست؟و اگر دغدغه ما آخرت باشد آیا اینقدر این امور برای ما جلوه میکند؟..حقیقت اینست که برای فاطمه آنچه در صدر توجه است بندگی حضرت حق است.. و ارزش همه امور دیگر با میزان نزدیک و دوری به این تعیین میشود.پیامبر هم میفرماید که خداوند به عبادت زهرا در مقابل ملائکه اش مباهات میکند!!دغدغه زهرا اینست که آیا رضایت خدا و پیامبرش در زندگی تامین شده و یا نه.. و به همین دلیل است که ام ابیها میشود..معلوم میشود که ام بودن مقام بلندی است!! همان مادر بودنی که در دنیای متجدد نزدیک است که از زن ستانده شود!  غافل از اینکه مادر بودن تجلی رحمانیت الهی در وجود این فرشته الهی است!آمادگی وجودی زن برای سیر در مسیر معنویت و بخدارسیدن ..نکته عجیبی است..ونه تنها در رسیدن خودش به این هدف بلکه در رساندن خانواده و جامعه..به این هدف متعالی بسیار قابل توجه است...

اماافسوس که مارا از این دغدغه ها بشدت دور ساخته اند... باشد که قدر این نعمت الهی  بدرستی شناخته شود...انشاا...

پسند جانان

یا علام

ماجرای جابر عبدا...انصاری را شنیده ایم که وقتی امام باقر علیه السلام حالش را پرسیدند عرضه داشت که در حالتی هستم که مریضی را بر سلامت..فقر را بر دارایی و....ترجیح میدهم..و سپس امام فرمودند که..ولی ما اینگونه ایم که از میان فقر و ثروت..یا صحت و مرض و..آنچه را خدا خود صلاح بداند میطلبیم..

..بله رضایت نسبت به مشیت الهی ..لازمه اش همین است که در مقابل آنچه بتو میرسد نه تنها تسلیم باشی-که گاه چاره ای هم جز آن نداری..بلکه راضی باشی..و این رضایت است که حالت شکر را بهمراه دارد..و گرنه گویا همیشه با دیده ای طلبکارانه به عالم مینگری و همواره در انتظار اموری هستی که برایت حاصل نشده..و در نتیجه هیچگاه رضایت باطن نداری..و لذا آرامش هم در درونت نیست...

البته معنای رضایت به خواست خدا منافاتی با تلاش برای ایجاد وضع مطلوب ندارد..صحبت در اینستکه پس از همه تلاشهای ما.. دیگر نتیجه نباید برایمان اهمیت داشته باشد.لذا نه در مقابل حوادث و نتایج تلخ ..خود را می بازیم.. و نه در مقابل نتایج شیرین..مغرور و ..میشویم..لاتیاسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم..

یکی درد و یکی درمان پسندد                     یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان ودرد و وصل و هجران                   پسندم آنچه را جانان پسندد

مراقبت از خانه خدا

یا حفیظ 

خدایا میدانم که در اندرونم جای داری..می دانم که از درونم با من سخن میگویی...که هر چه من دارم از همین نجوای با توست.. 

خدایا میدانم که بیادم هستی ..چگونه بیادم نباشی  در حالیکه اگر تو مراقبم نبودی..نامت ورد زبانم نبود.... 

خدایا میدانم که همه اصرار و تاکید تو بر این است که من از این خانه اصلیت=دل=مراقبت کنم.. 

حساسیت خانه ات را یافته ام..میدانم که همه شیطنتهای ابلیس هم از همینجا سر در میاورد.. 

دیده ام که همه وسوسه ها  گمانهاو خطورات منفی ..از همینجا نشات میگیرد.. 

و باز میدانم که برای مراقبت از این خانه به من ماموریت ویژه داده ای..نمازهایت را میگویم...چندین وعده در روز مرا به بارگاه خویش فرامیخوانی..هرچند که من همان دقایق را هم با غفلت میگذرانم 

خدایا ...نه امروز ..نه دیروز..بلکه عمری است به تو تکیه کرده ام.. در اوج ناامیدیها..در سخت ترین لحظات زندگی ..هر گاه که شیطان باهمه جنودش بمن هجوم آورده و مرا در آستانه ناامیدی مطلق قرار میداده..باز این یاد تو بوده که مرا نجات میداده است.. 

خدایا تو را شاکرم بر این نعمتها..چه بگویم که زبان شکر ندارم... 

اما خدای من.. از سوی دیگر..نگرانم..نگران اینم که نتوانم خانه ات را مراقبت کنم.. 

نگران اینم که عمری خودم را فریب داده باشم... 

نگران اینم که بازیچه دست شیطان باشم... 

نگران اینم که از این همه جز یک لفظ چیزی برای من نمانده باشد.. 

..همه اینها هست.. 

اما...مگر غیرا ز خودت راهی هم وجود دارد 

.. و من همیشه یاد گرفته ام در همه چیز از تو کمک بخواهم... 

..مرا دریاب..که سخت محتاجم