نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

ساعات پایانی!

یا مقلب القلوب

ساعات پایانی سال 91 است. معمولا وقتی آدمی با آخرین ها مواجه میشود احساس متفاوتی باو دست میدهد.گویا بیشتر توجهش جلب میشود.بی جهت نیست که در مورد حضور قلب در نماز هم در روایات آمده است که تصور کن این آخرین نمازت است.لحظات خداحافظی با افراد نیز جنین احساسی وجود دارد..

حال اگر این امر را در مقیاس وسیعتر یعنی در کل زندگی ببینیم و تصور کنیم که این زندگی دنیا با همه فراز و فرودش در مقابل آخرت هیچ نیست و بزودی تمام میشود و گویا ما در لحظات پایانیش قرار گرفته ایم  مسایل دنیا برای ما حقیر میشود وتحمل و صبر  امری آسان جلوه میکند! حال اگر باین مطلب لطف و رحمت وسیع الهی را نیز اضافه کنیم که دیگر هیچ نگرانی باقی نمی ماند..

اما حال همه این تحملها  برای چیست؟چرا باید آدمی در این زندگی دنیا با این همه مسئله دست و پنجه نرم کند؟آیا نمیشود از همان آغاز با یک  نه  بزرگ با همه این مسائل روبرو شد و گفت که من تمایلی به ورود در مسئله ندارم و لذا صورت مسئله را کنار گذاشت؟ و این همان راه حلی است که متاسفانه این روزها برای مواجه با مسائل پیش میگیرند و با نوعی عدم احساس مسئولیت و شانه خالی کردن از زیر بار همه امور روبرو میشوند!

جواب این مسئه کاملا باین قضیه مربوط است که نگاه ما بزندگی چیست؟متاسفانه نگاه عافیت طلبانه و مادی که تنها خوشی و لذت را میشناسد نهایتا به همینجا ختم میشود در حالیکه اساسا هدف از خلقت عالم و آدم چیزی غیر از این بوده است. این نگاه کجا و خلیفه ا.. بودن انسان کجا؟ این کجا و تخلق به اخلاق الهی کجا؟..و باید انصاف داد که اگر آدم بخواهد خلیفه ا.. شود جز با طی مراحل تعالی که قطعا با نوعی تلاش و سختی و ...همراه است   چنین چیزی نمیتواند امکان پذیر باشد. البته پر واضح است که تحمل این سختیها در بطن خود چنان فرح و لذتی متعالی بهمراه دارد که جز انسانی که قدم در راه نهاده است نمیتواند این معنا را درک کند.

و اینچنین است که آدمی از مرحله نفس اماره که چیزی جز شهوات مادی نمیشناسد و جز با لذات حیوانی سروکار ندارد  وارد مراحل بالاتر نفس شده و به نفس لوامه و...سرانجام به نفس مطمئنه ارتقا پیدا میکند..

و خوشا بحال کسانی که حاضر نیستند نفس الهی خویش را بغیر از خود خداوند با چیز دیگری معاوضه کنند..

بهرحال در این ساعات پایانی سال 91 از خداوند بزرگ میخواهیم که قلوب همه ما را خود چنان متحول ساز د که سال جدید  سال تجربه  حالات متعالیتر نفس و ارتقائ به مراتب بالاتر آدمیت

در ما باشد..



حکمت نیاز همیشگی ما

یاحکیم 

بی جهت نیست که معرف  آدمی را حیوان ناطق دانسته اند..شاید در آغاز چندان برای ما خوشایند نباشد که سخن و زبان بخواهد معرف ما باشد  اما وقتی عمیق تر مینگری متوجه میشوی که زبان در درون خود نیز محتوایی دارد که سر از باطن و ضمیرآدمی در میآورد... 

به همین نحو واژه ها نیز گاه بطونی دارندکه میتواند معانی وسیع و عمیقی را در خود جای دهد..ازجمله این واژه ها   واژه  حکمت   است ..هر چند سالهاست با این کلمه سروکار دارم  

اما هیچگاه باندازه این روزها عمق و زیبایی آنرا نیافته بودم. البته اصرار عالمان حوزه فلسفه  

 بر بکارگیری این واژه در معرفی سنت فلسفی ما وجود داشته کما اینکه همه ما از تقسیم بندی 

مشهور حکما در زمینه حکمت و تقسیم آن بدو بخش نظزی و عملی و باز تقسیم حکمت نظری به طبیعیات و ریاضیات و الهیات و تقسیم حکمت عملی به تهذیب اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن  آگاهی داریم... 

اما آنچه بتازگی نظرم را بخود جلب کرده اینستکه خود حکما ازجمله خواجه نصیر الدین طوسی اعلی ا.. مقامه اشاره کرده اند که شرط ورود به حوزه تدبیر منزل  برداشتن قدم اول یعنی تهذیب اخلاق است. یعنی ابتدا باید در امور فردی خویش بتوانی تسلط اجمالی بر نفس سرکش خویش بیابی تا بعد بتوانی در اداره امور خانواده موفق باشی! و باز شرط ورود به عرصه سیاست مدن موفقیت در دو حوزه قبلی است! یعنی در صورتی میتوانی در مدیریتهای اجتماع و سیاست توفیق داشته باشی که در مدیریت بر نفس خودت و در مدیریت در خانه جلو رفته باشی!.. 

می بینیم که همین تقسیم ساده ..چقدر حکیمانه است..براستی عمده مشکلات ما امروزه از کجا نشات میگیرد؟..چرا بعد از گذشت سالها هنوز باید از اولیات اخلاقی سخن بمیان آید؟..چرا  

از نداشتن آرامش روحی در عذابیم؟....آیا اگر این قدمها بدرستی برداشته شده بود باز هم در  

چنین وضعی بسر میبردیم؟.. 

امروزه بدرستی میتوان فهمید که تهذیب اخلاق ..که قدم اول در حکمت عملی است یک ضرورت است هم برای توفیق در عرصه های فردی و هم در رشد جامعه...

و براستی در همان قدم نخست و البته بصورت مستدام در طول راه باید با آن زندگی کرد

  اگر آدمی مهذب باشد سعی خواهد داشت هر چیز را درجای خودش بکار گیرد یعنی رفتارش در همه جا و در همه موارد عادلانه خواهدبود..و عدالت همان نیاز همیشه آدمی در همه جاست..

و چه زیبا این حدیث شریف پیوند میان تهذیب نفس و حکمت را بیان میکند..

من اخلص لله اربعین صباحا اجری الله ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه..

برای جریان حکمت در اندیشه و زبان باید نخست حکمت در قلب آدمی جوشش بگیرد  و هنگامی قلب خانه حکمت میشود که وجودش در اختیار خدایش باشد....رزقنا ا.. انشاا...بمنه

فیلسوف گفتگو!

یاحکیم

وقتش شده بود که چند سطری بنگارم...منتهی باین فکر میکردم که از چه بنویسم...بیکباره  بیادم آمد که امروز یعنی پنجم اسفند بنام فیلسوف و حکیم متاله ایرانی الاصل خواجه نصیر الدین طوسی نامگذاری شده است.دیدم بی انصافی است اگر چند سطری بیاد این بزرگمرد تاریخ تفکر ایران و جهان قلمی نکنم   هرچندیاد کردن امثال من از چنان شخصیتی تنها بقصد انجام وظیفه ای کوتاه و نهایتش انتقال احساس خودم در مورد  این شخصیت بزرگ به دوستانی است که با این خانه مرتبط میشوند...و لا غیر.   

ساعتی قبل که در کلاس کلام کتاب شرح تجرید این متکلم سترگ را برای بچه ها تدریس میکردم بآنها میگفتم که هر چه زمان میگذرد و با کتب جدید و متنوع زیادی روبرو میشویم...تازه قدر امثال تجرید الاعتقاد خواجه طوسی و یا اشارات ابن سینا و باز شرح خواجه بر آن و دیگر کتب نفیس حکمای اسلامی را متوجه میشویم...جالب اینجاست که بعد از گذشت قرنها همچنان درخشش این کتابها باقی است..اتقان عجیب همراه با ایجازی بی مانند که در این کتابها دیده میشود نشان از تلاشی عظیم و توفیقاتی الهی دارد که این بزرگان در راه اعتلای حکمت الهی داشته اند........ 

کما اینکه همین احساس  نسبت به کتب استاد شهید مطهری  منتهی در سطح و فازی جداگانه وجود دارد..یعنی هنوز هم در میان کتب بزبان فارسی در زمینه علوم عقلی اسلامی آن انسجام  اتقان  دقت  جامعیت  زیبایی  و حلاوتی که در این کتابها دیده میشود بی نظیر است!..... 

اما متاسفانه ما وارثان خوبی برای این میراث گرانقدر نیستیم!نه آنچنان که بایدآنها را میشناسیم  ونه قدردان این سنت گرانمایه خویش هستیم و نه به مسیری میرویم که آنها رفتند!.... 

برای قدردانی از نعمتها ابتدا باید آنها را شناخت...و گرنه ممکن است سالها در کنار دریا باشی وهمچنان احساس تشنگی داشته باشی. و این اتفاقی است که برای ما افتاده!  قدر بسیاری از نعمتهای معنوی که در کنار ماست نمیدانیم...بدنبال سرو صداها و هیاهوها راه میافتیم! طالب امور متنوع هستیم!..غافل از آنکه کسانی که به ساحلی دست یافته اند سروصدایی ندارند!... 

این مدعیان در طلبش بی خبرانند         آنرا که خبر شد خبری باز نیامد... 

آری..حواسمان باشد حقیقت را با اعتبار اشتباه نگیریم..... 

بگذرم..غرض یادی بود از خواجه نصیر الدین طوسی که درود و رحمت الهی بر او باد...عنوان فیلسوف گفتگو   هم اشاره دارد به کتاب ارزشمندی که استادعالیقدر حکیم متاله دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در مورد خواجه نصیر طوسی نوشته اند....