نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

گنج درون

یا حبیب

روزی از دوستی پرسیدم  چه خبر؟

جواب زیبایی به من داد. گفت از همه جا خبر دارم الا از خودم(درون خودم)!

حقیقت مطلب اینستکه بسیاری از امور زیبا و جذاب و راهگشایی که بدنبالش میگردیم در اندرون خود ماست.ولی درد بی درمان اینست که ما از این سرمایه مهم بی خبریم! و گاه عمری بدنبال این و آن در جستجوی کیمیا میگردیم!

سالها دل طلب جام حم از ما میکرد                              وآنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود                            طلب از گمشدگان لب دریا میکرد

و خیلی درد سختی است که  گوهری ارزشمند در دستت باشد و قدرش را ندانی . در کنار دریا باشی و از گمشدگان تشنه آّب جستجو کنی!...چرا آدمی اینقدر فرافکن است؟ چرا اینقدر با خود بیگانه است؟ چرا اینقدر همه چیز را در بیرون از خود و در نزد دیگران جستجو میکند؟ چرا همیشه گمان میکند آنچه دیگری دارد..آنچه در شهر دیگری است ..در استان دیگری است .. در پایتخت است.....چیز دیگری است؟.. چرا قدر خودش را.. خانه اش را خانواده اش را.. همسایه اش را.. همشهریش را.. هم میهنش را.. نمیداند؟..

و از سوی دیگر چرا مشکلات را هم همیشه بدیگران نسبت میدهیم؟چرا احتمال خطا در خود نمیدهیم؟چرا بدنبال کشف متهمان در بیرون از خود..در بیرون از خانه خود.. در بیرون از شهر ودیار و کشور خود هستیم؟...

ما از خود دور شده ایم و تا بخود باز نگردیم قادر به تشخیص درد راه درمانش نیستیم. از علی علیه السلام منقول است که حضرت فرمودند..دوائک فیک و د ائک منک...هم درد تو در خود توست و هم درمانش در دست خود توست.

بیایید اینقدر بدنبال دیگران نگردیم.. بیایید قدر همین کسانی که در اطراف خود ما هستند بدانیم. بیایید قدرشناس نعمتهایی باشیم که هم اکنون در دسترس ماست و معلوم نیست چقدر در اختیارمان باشند. ..

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم                          که تا ناگه زیکدیگر نمانیم

چقدر تابحال افسوس خورده ایم که کاش قدر ..او را میدانستم؟ کاش تا زنده بود او را میشناختم؟ کاش.. کاش...

بیایید با خود کمی مهربانتر باشیم..بیایید اینقدر بخاطر هیچ و پوچ یکدیگر را آزار ندهیم..

بیایید از همین امروز غواصی شویم که گنجهای درون خویش را جستجو کنیم..و معادن طلا و نقره وجود خود را استخراج کنیم....باور کنیم که بیرون از ما خبری نیست. هر چه هست در درون خود ماست...فقط باید در صدد کشف درون خود برآییم.

بیایید از خود شروع کنیم. از خود.. اینقدر به نقاط ضعف دیگران خیره نشویم..بلکه ضعفهای خود را جستجو کرده و راه درمانش را ..بیابیم. خود معطر شویم..کمتر از عطر بگوییم... که گفتن ها ما را معطر نمیکند..همچنان که با گفتن حلوا  دهنمان شیرین نمیشود..

باور کنید اگر نگاهمان را تغییر دهیم..میبینیم که چقدر همه چیز در اطراف خود ما زیباست..و چقدر باید از صمیم دل شاکر باشیم....آنگاه دیگر هیچ دلیلی برای شکوه از دیگران پیدا نمیکنیم...آنگاه دیگران از ما جز محبت نمیبینند..آنگاه وجود ما مایه آرامش میشود برای خود ما و دیگران...آنگاه از همه جا ندای صلح و دوستی برمیآید...و زشتی و دشمنی و شیطان رخت برمیبندند...آنگاه جلوه الهی انسان نمایان میشود.....و عطر و بوی بهشت در فضا پراکنده میشود..

بیایید از همین امروز شروع کنیم...

که شاید فردا دیر باشد..