نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

توهم "خوب بودن"!


 مبتلا شدن به خطا و اشتباه برای آدمی ،اتفاق عجیبی نیست.همچنان که پی بردن باین اشتباهات و اصلاح آنها هم امری عادی است . چه بسا کسانی که اشتباهات بزرگی هم در زندگی داشته اند ولی متوجه اشتباه خود شده اند و نهایتا کارشان ختم بخیر شده است.اما " درد بی درمان" وقتی است که کسی دچار خطا شده ولی نه تنها از خطای خودش آگاه نیست بلکه خود را کاملا حق بجانب میداند و سخن هیچ ناصح مشفقی راهم نمیپذیرد وگاه بالاتر از این همه ناصحان را متهم به گمراهی و ...میکند!  طبیعی است که چنین کسی همواره در مسیر باطل خودش بجلو خواهد رفت زیرا هیچگاه متوجه اشتباهات خودش نمیشود.واین همان "جهل مرکبی" است که درمان پذیر نیست.خداوند متعال در آیه 103 سوره کهف چنین افرادی را زیانکارترین آدمها معرفی میکند:" قل هل ننبیکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا"  بیچارگی این افراد دراینجاست که پس از عمری " توهم خوب بودن" بیکباره در قیامت متوجه اشتباهات خودشان میشوند! جایی که هیچ راه چاره ای وجود ندارد.بدتر از این زمانی است که افراددیگری هم تحت تاثیر چنین کسانی دچار اشتباه و گمراهی شده باشند که در آنصورت مسولیت گمراه کردن دیگران هم به پرونده آنها اضافه میشود!  بهمین جهت است که هیچ کسی در هیچ حالتی نباید خودش را بی نیاز از نصیحت هیچ ناصحی بداند هرچند آن نصیحت کننده ظاهرا از او بسیار پایین تر باشد زیرا خطر ادامه دادن مسیر اشتباه بسیار بیشتر از هر چیز دیگری است.وباز بهمین جهت است که انسان آگاه کسی است که فاقد هر گونه تکبری است و همواره آماده شنیدن انتقادات و اصلاح خودش است.

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز

باطل در این خیال که اکسیر میکند!

@namazesobh

توهم "خوب بودن"!


 مبتلا شدن به خطا و اشتباه برای آدمی ،اتفاق عجیبی نیست.همچنان که پی بردن باین اشتباهات و اصلاح آنها هم امری عادی است . چه بسا کسانی که اشتباهات بزرگی هم در زندگی داشته اند ولی متوجه اشتباه خود شده اند و نهایتا کارشان ختم بخیر شده است.اما " درد بی درمان" وقتی است که کسی دچار خطا شده ولی نه تنها از خطای خودش آگاه نیست بلکه خود را کاملا حق بجانب میداند و سخن هیچ ناصح مشفقی راهم نمیپذیرد وگاه بالاتر از این همه ناصحان را متهم به گمراهی و ...میکند!  طبیعی است که چنین کسی همواره در مسیر باطل خودش بجلو خواهد رفت زیرا هیچگاه متوجه اشتباهات خودش نمیشود.واین همان "جهل مرکبی" است که درمان پذیر نیست.خداوند متعال در آیه 103 سوره کهف چنین افرادی را زیانکارترین آدمها معرفی میکند:" قل هل ننبیکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا"  بیچارگی این افراد دراینجاست که پس از عمری " توهم خوب بودن" بیکباره در قیامت متوجه اشتباهات خودشان میشوند! جایی که هیچ راه چاره ای وجود ندارد.بدتر از این زمانی است که افراددیگری هم تحت تاثیر چنین کسانی دچار اشتباه و گمراهی شده باشند که در آنصورت مسولیت گمراه کردن دیگران هم به پرونده آنها اضافه میشود!  بهمین جهت است که هیچ کسی در هیچ حالتی نباید خودش را بی نیاز از نصیحت هیچ ناصحی بداند هرچند آن نصیحت کننده ظاهرا از او بسیار پایین تر باشد زیرا خطر ادامه دادن مسیر اشتباه بسیار بیشتر از هر چیز دیگری است.وباز بهمین جهت است که انسان آگاه کسی است که فاقد هر گونه تکبری است و همواره آماده شنیدن انتقادات و اصلاح خودش است.

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز

باطل در این خیال که اکسیر میکند!

@namazesobh

قدرت "لطافت"!


شاید لطیف تر از "آب" چیزی نداشته باشیم اما همین آب باهمه لطافتش وقتی متمرکز میشود قدرتی دارد که بوسیله آن سخت ترین سنگها را میتوان برید! یعنی در لطافت قدرتی است که بهیچ وجه در خشونت نیست!  و این تازه در روابط میان جمادها بود.اما در آدمی که قضیه بسیار از این حد بالاتراست.زیرا انسان از قلبی بهره مند است که مرکز عشق و محبت  و در اوج لطافت است . و هرچه آدمی در این مسیر پیش رود همچنان راه برایش باز است.جالب اینجاست که

برخی از امور باآنکه واضح و آشکار بوده ومطابق فطرت آدمی هم هستند در عین حال بواسطه وسوسه های شیطانی مورد غفلت واقع میشوند.آیات 34ببعد سوره فصلت به یکی از این امور روشن اشاره میکند." ولا تستوی الحسنه ولا السییه ادفع بالتی هی احسن....." در این آیات ابتدا با توجه دادن به اینکه خوبی و بدی یکی نیستند توصیه میشود که بدی را با خوبی پاسخ دهید.سپس به اثر این کار اشاره میشود و آن اینست که اگر اینگونه رفتارکنید دشمنی های دیرینه تبدیل به دوستی میشود.ودر آیه بعد باین نکته توجه میدهد که داشتن چنین رفتاری نیاز به برخورداری از درجاتی از صبر و تاییدات الهی دارد! معلوم میشود که چنین مواجهه ای با آنکه روشن است اما چندان هم راحت نیست! چرا که شیطان بیکار نمینشیند.او از انواع توجیهات بهره میگیرد تا خشم و عصبیت آدمی را تحریک کند"الشیطان یوقع بینکم العداوه والبغضاء"  و عجیب اینست که انسانها براحتی تحت تاثیر این القاءات شیطانی قرار میگیرند.اینهمه خشونت ها و درگیریهادر طول تاریخ نشانگر همین امراست که بخیال خودشان آتش را میخواستند با آتش خاموش کنند و حال آنکه آتش را با آب خاموش میتوان کرد!  یادمان نرود که پیامبر ما پیامبر رحمت بود.او با محبت و گشودگی و شرح صدر خودش محالات را ممکن ساخت.سخت ترین قلبها در برابر قلب لطیف پیامبر نرم شدند! بهمین جهت در این آیات میفرماید " ومایلقیها الا الذین صبروا و مایلقیها الا ذوحظ عظیم" آری رسیدن به چنین مراحلی محتاج بهره مندی خاص از الطاف الهی است و ای کاش که امت پیامبر به راه پیامبرش میرفت! و از او الگو میگرفت! در حقیقت قدرت پیامبر در لطافت روحش بود.روحش بقدری لطیف و مهربان بود که از هر صخره ای عبور میکرد و هر دلی را فتح مینمود.او قبل از آنکه فاتح سرزمینها باشد سلطان قلبها بود!  و بسی جای تاسف است که برخی از کسانی که نام او را برزبان جاری میسازند کمترین تشابهی با پیامبرشان ندارند و این یکی از مظلومیتهای پیامبر رحمت است!

خلل پذیر بود هر بنا که میبینی

بجز "بنای محبت " که خالی از خلل است!

@namazesobh

عبادت و تعقل!


تردیدی نیست که مسیر تعالی آدمی در عبادت و بندگی است اما آنچه اهمیت دارد این است که این عبادت در صورتی به آن تعالی منجر میشود که با تعقل همراه باشد چرا که اساسا بستر رشد و تعالی بستر تعقل و معرفت است یعنی رشد انسان در ناحیه آگاهی و معرفتش به خدای متعال صورت میگیرد و بنابراین طبیعی است که همه حرکات و اعمال ظاهریش باید ارتباطی با آگاهی و تعقل داشته باشد تا موجب حرکت و رشد شود و گرنه اگر به همان ظاهر عمل اکتفاشود چنان اتفاقی نخواهد افتاد.درروایتی از امام باقر ع نقل شده است که وقتی فرزندشان امام صادق ع را در حال طواف مشاهده کردند که با سختی و فشارجمعیت در حال انجام طواف هستند فرمودند که اندکی استراحت کن چرا که : اذا احب ا...عبدا رضی عنه بالیسیر! اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد عمل کم اورا نیز قبول میکند.پس آنچه از عبادت باید حاصل شود آن عشق و آگاهی درونی است که ملاک سنجش آن تعداد ظاهری عمل نیست بلکه کیفیت باطنی عمل است.بنابراین هرچه آن تعقل که پشتوانه عمل ظاهری است افزایش پیدا کند اثر اعمال در انسان بیشتر ظاهر میگردد.بی جهت نیست که در اکثر آیات قرآن حاصل تلاش انسان را تعقل و تدبر و تفکر و..دانسته اند و باز به همین خاطراست که اولیا و ایمه الهی بیشتر قربانی جهالت جوامع انسانی شده اند تا آنجا که سرور و سالار شهیدان هدف قیام خودش را رهایی جامعه از این جهالت معرفی میکند.این است که ذکر هیچگاه جدای از فکر نمیشود و هر گونه رشدی محصول همراهی فکر و ذکر است! 

سینه صیقل ها زده در فکر وذکر 

تا پذیرد آینه ی دل نقش بکر!

@namazesobh

عبادت و تعقل!


تردیدی نیست که مسیر تعالی آدمی در عبادت و بندگی است اما آنچه اهمیت دارد این است که این عبادت در صورتی به آن تعالی منجر میشود که با تعقل همراه باشد چرا که اساسا بستر رشد و تعالی بستر تعقل و معرفت است یعنی رشد انسان در ناحیه آگاهی و معرفتش به خدای متعال صورت میگیرد و بنابراین طبیعی است که همه حرکات و اعمال ظاهریش باید ارتباطی با آگاهی و تعقل داشته باشد تا موجب حرکت و رشد شود و گرنه اگر به همان ظاهر عمل اکتفاشود چنان اتفاقی نخواهد افتاد.درروایتی از امام باقر ع نقل شده است که وقتی فرزندشان امام صادق ع را در حال طواف مشاهده کردند که با سختی و فشارجمعیت در حال انجام طواف هستند فرمودند که اندکی استراحت کن چرا که : اذا احب ا...عبدا رضی عنه بالیسیر! اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد عمل کم اورا نیز قبول میکند.پس آنچه از عبادت باید حاصل شود آن عشق و آگاهی درونی است که ملاک سنجش آن تعداد ظاهری عمل نیست بلکه کیفیت باطنی عمل است.بنابراین هرچه آن تعقل که پشتوانه عمل ظاهری است افزایش پیدا کند اثر اعمال در انسان بیشتر ظاهر میگردد.بی جهت نیست که در اکثر آیات قرآن حاصل تلاش انسان را تعقل و تدبر و تفکر و..دانسته اند و باز به همین خاطراست که اولیا و ایمه الهی بیشتر قربانی جهالت جوامع انسانی شده اند تا آنجا که سرور و سالار شهیدان هدف قیام خودش را رهایی جامعه از این جهالت معرفی میکند.این است که ذکر هیچگاه جدای از فکر نمیشود و هر گونه رشدی محصول همراهی فکر و ذکر است! 

سینه صیقل ها زده در فکر وذکر 

تا پذیرد آینه ی دل نقش بکر!

@namazesobh