نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

لزوم مراقبه در ماه رمضان

یا مقدر

سرانجام ماههای رجب المرجب و شعبان المعظم با همه برکاتشان باتمام رسیدند و به ماه مبارک رمضان مشرف میشویم.ماهی که قطعا نقش اساسی در تقرب ما بدرگاه ربوبی داردو بنابراین توجه و مراقبه در این ماه اهمیت ویژه ای خواهد داشت.

در اهمیت این ایام همین مقدار بس است که خدای متعال برای دقایق و ساعات آن چنان اهمیتی قائل شده که نفس کشیدن در آنها را تسبیح دانسته و خواب در آن را عبادت محسوب نموده است.معلوم میشود برکات این ماه بسیار فراوان است و بنابراین اگر ما در بهره گیری از آن کوتاهی کنیم بنحوی که تنها یک گرسنگی و تشنگی ظاهری فقط حاصلش باشد خسارت زیادی خواهد بود.متاسفانه علیرغم ظرفیت بالای این ماه در تعالی بخشیدن به روح و نفس و جان ما باین امور کمتر توجه داده میشود .

نکته قابل توجه دیگر اینستکه برای درک شب قدر که باحتمال زیاد شب بیست و سوم این ماه است لازم است از آغاز این ماه این آمادگی پیدا شود.و شاید این فاصله بیست و دو روزه نیز برای همین کسب آمادگی قرار داده شده باشد.

از نکاتی که به گفته برخی بزرگان مراقبه در آن لازم است دور بودن از توهمات و خاطرات نسبت به افراد است.چه اینها واقعیت داشته باشد و یانه.چرا که وجود این امور در ذهن انسان ..نفس اورا تخریب میکند.تصورات ما نسبت بافراد دیگر نه نفع دنیوی و نه اخروی برای فرد ندارد.در حالی که در این ایام هرچقدر فرد بتواند به فکر خودش و ضعفها و گرفتاریها و عقب ماندگیهای خودش باشد و به آنها بپردازد نفع بیشتری نصیبش شده است.به تعبیر همین بزرگان این توهمات و خاطرات همانند سمومی است که قطعا باید از آن پرهیز کرد.و زمانی که هر گونه توجه ذهنی بدیگران نفس را تخریب میکند معلوم است که  گناهانی مثل دروغ و غیبت و .. چه بلائی سر ما میآورد!

آثار منفی که نتیجه عدم مراقبه در این ماه است باعث میشود آثار مثبت روزه نصیب فرد نشود و حتی فرصت تقدیر سالانه در شب قدر را نیز از دست بدهد...

انشاا.. که خدای متعال توفیق روزه داری همه جانبه..روزه همه اعضا و جوارح را از همه مفطرات.. مفطرات جسمی و روحی..را به همه ما عنایت بفرماید و انشاا.. در این ایام بخصوص شبهای ماه مبارک و در فرصتهای ناب دعا و تهجد برای همگان دعا کنیم.


مسلمان کیست؟

یا مبشر

این روزها بمناسبتی در برخی از جمع ها سخن از مسلمانی بمیان میآید و وقتی گفته میشود که مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند..که خود این مضمون عین روایت مشهوری است در این زمینه..بنظر میرسد سخن تازه ای گفته شده!..گویا اینقدر ما از این حالتها فاصله گرفته ایم و یا اینکه کمتر شاهد این ویژگیها هستیم که آنرا باور هم نمیکنیم!

ولی حقیقت این است که این ویژگی از علائم مهم مسلمانی است! از نظر اسلام انسان دارای کرامت نفسانی است و لذا احترامش باید حفظ شود.در این زمینه سخنان زیادی گفته شده و این امر یکی از مبانی مهم انسان شناسی اسلام است.اینکه در روایات آمده است که حفظ آبروی مومن از حرمت پرده خانه خدا نیز بیشتر است مساله کمی نیست.اسلام براین باور است که زیربنای همه خوبیها همین کرامت نفس آدمی است که اگر آن از بین برود زمینه کژیها فراهم میشود.

و عجیب اینجاست که چقدر رعایت این امر در برخوردها میتواند در گرایش افراد بسمت خوبیها موثر باشد.بهمین دلیل است که همیشه تاکید میشود که باید میان شخصیت فرد و عملش تفکیک کنیم. برخی بدون توجه به این مهم وقتی خطایی از کسی سر میزند نسبت به شخص او داوری میکنند..در حالیکه ما فقط میتوانیم عمل فرد را نکوهش کنیم..وامر بمعروف و نهی از منکر هم ناظر به همین عمل است..

برخورد انسانی و محترمانه با افراد خطاکار سبب میشود که از کرده خود شرمسار گردند..در حالی که برخورد غیرانسانی و تحقیر آمیز با خوبان ممکن است آنان را به بیراهه ..بکشاند..و این مساله مهمی است که رعایت آن میتواند در بهبود مسایل اجتماعی بسیار موثر باشد.

اینکه در اسلام برای آغاز کننده سلام نیز 69 حسنه پاداش درنظر گرفته شده در حالیکه برای پاسخ دهنده فقط یک ثواب است خود نشاندهنده این است که اسلام میخواهد افراد نسبت بیکدیگر مهر و محبت و صفا و صمیمیت را انتشار دهند چه اینکه سلام خود به معنای اعلام مهربانی است. سلام یعنی اینکه ازمن جز مهربانی به تو نخواهد رسید!یعنی مضمون همان روایت که تو از من در امان هستی!وقتی به کسی سلام میکنیم درب محبت را گشوده ایم .. و او هم در جواب همین کار را میکند و میگوید من هم همینطور!

حال اگر واقعا سلام های ما معنای واقعی خود را میداشت چه میشد؟اگر این کلمات از روی صدق ادا میشد.. اگر این سلام زبانی ..سلام دل بود..

و افتخار ما در اسلام این است که کسی نتوانست بر پیامبر ما در سلام گفتن سبقت بگیرد! این است افتخار اسلام! افتخار ما در این است که پیامبر ما رحمه للعالمین است.. پیامبر صلح و صفا و صمیمیت است.. پیامبر سلام است!

بیاییم ما پیرو این پیامبر باشیم..چنانکه در شبانه روز بارها در نماز میخوانیم..السلام علیکم  و رحمه الله و برکاته... 

============================ 

تکمله: 

یکی از دوستان در نظرشان به نکته ای اشاره کرده بودند که جون مساله مبتلابهی است لازم دیدم بعنوان تکمله بحث در اینجا اضافه کنم. 

ایشان گفته بودند که چون گاهی از خوبی انسان سوئ استفاده میشه آدم دیگه نمیخواد خوبی کنه. 

این نکته کاملا بجاست و اتفاقا من در زمان اخیر موارد دیگری هم دیده ام که صراحتا همین را گفته اند که خلاصه در این زمانه آن قاعده که خوبی کردن.. گذشت کردن..مهربانی..خوب است ..درست نیست..چون از انسان سوئ استفاده میشود. 

اما بنظر میرسد که میتوان در اینجا نکته ای را افزود.وقتی میگوییم که انسان باید با دیگران با محبت و مهربانی مواجه شود..دلیلش این نیست که اگر بدیگران مهر بورزد لاجرم از آنها هم محبت دریافت خواهد کرد.بلکه منظور این است که این عمل خیر او در مجموعه عالم گم نمیشود..ونکته مهم اینجاست که صدور این کار خیر از او خود بالاترین موفقیت است.بنابراین او سود خویش را کرده است چه جواب متناسبی از طرف مقابل دریافت کند چه نکند.زیرا آنکه باید ببیند دیده است و ارتقائی که نفس باید بیابد یافته است..تااینجا این فرد وظیفه خود را بدرستی انجام داده و بهترین نتجه را هم گرفته که صدور کار خیر از سوی اوست..از اینجا ببعد امتحان و آزمون طرف مقابل آغاز میشود..اگر او هم فرد متوجهی باشد به این مهر جوابی در خور میدهد و درنتیجه او هم از ارتقائ نفس بهره مند میشود اما اگر وظیفه اش را درست انجام نداد و بقول شما سوئ استفاده کرد..خودش در این آزمون رفوزه شده است!!ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها..در حقیقت اینها همه صحنه امتحان بوده و نه چیز بیشتر..و جالب اینجاست که فقط در همین امتحانات است که نفس انسانی رشد میکند! 

انتظار و صعود

یامنجی

امروز طبق معمول بعد از نماز صبح مشغول پیاده روی شدیم.. وبه پیشنهاد دوستم از سطح زمین جدا شده وکمی بر فراز تپه ها صعود کردیم!البته درآغاز صعود دشوارتر بنظرمیرسد و نفس گیر است...اما بتدریج شوقت برای رسیدن به قله بیشتر میشود وباز وقتی به قله ای میرسی و نفسی تازه میکنی همجنان شوق در تو بیشتر میشود که بالاتر بروی...

وقتی بر فراز قله می نشینی به نکات عجیبی میرسی:

اولا چقدر در این بالا هوا لطیف و زیباست..

ثانیا چقدر پایین باهمه بزرگیش حقیر دیده میشود

ثالثاچقدر واضح و شفاف همه راههای پایین را می بینی

رابعاچه دید ومعرفت قشنگ و متعالی دریافت میکنی...

....باخودم فکر کردم که یکی از مهمترین دلایل اندیشه انتظار دعوت به صعود و تعالی و اکتفانکردن به سطح و مراتب اندک است...منتظر یادمیگیرد که آرمان خواه باشد و به متاع اندک و قلیل دنیا بسنده نکند..میفهمد که دنیا باهمه وسعتش حقیر است و او باید قصد حرکت کند..که مقصد او جای دیگریست..

مازدریاییم و دریا میرویم                      ما زبالاییم و بالا میرویم

ماز اینجا و زانجا نیستیم                      ما زبی جاییم و بی جا میرویم

خوانده ای انا الیه راجعون؟                    تا بدانی تا کجاها میرویم؟

فلسفه انتظار این است که بما بیاموزد به کم بسنده نکنیم...و البته همه انچه در سطح است اندک است..باید صعود کنی ..باید حرکت عمودی داشته باشی..این حرکتهای افقی و توسعه در سطح تو را ارتقای حقیقی نمیبخشد..اگر هم ارتقایی در ان هست ارتقای مجازی و بی ارزش است..ارتقای واقعی زمانی است که پا در جای پای ولی خدا بگذاری و با او قوس صعود را طی کنی و در مسیر قرب حق پیش روی...که اگر اینچنین شدی همه نزاعها و در گیریهای سطحی برایت بی ارزش جلوه می کند وبتو آسیب نمیزند زیرا تو بالا آمده ای و در معرض این تیرها نیستی..از دسترس آنها خارج شده ای..همه نزاعها  تناقضها.در گیریها  اضطرابها بخاطر توقف در پایین است..که وقتی بالا می ایی حقارت همه انها را بخوبی درمی یابی...

آنوقت میفهمی که الصلوه معراج المومن یعنی چه..نماز نردبان صعود مومن است...او با نماز بر فراز میرودواوج میگیرد...آه که چه صفایی دارد اوج گرفتن آدمی در دل شب و پرواز در ملکوت..

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک....

ووقتی اندیشه صعود آمد..وقتی اوج گرفتی  وقتی بخدایت نزدیک شدی وقتی از پستیها دور شدی..دیگر هرچه هست امید است..تلاش است..نور است..معرفت است...

..و انر ابصارقلوبنا بضیائ نظرها الیک