نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

آخرین شب!


همیشه آخرین لحظات تفاوت دارند. تفاوتشان هم در اینست که بارفتنشان تازه متوجه حضورشان میشوی!  جداشدن از این لحظات آنوقت دشوارتر میشود که بدانی لحظاتی قیمتی و نابند! در چنین شرایطی این جدایی سخت تر است.وداع با ماه رمضان اینچنین است.بی جهت نیست که امام سجاد ع آنچنان با حسرت واندوه با این ماه وداع میکند.چقدر توصیف حضرت در این دعا جانسوز است.یک یک خصلتهای ماه را یادمیآورد و بر جداشدن از آنها اشک میریزد! و این نشانه معرفت بلند اوست.قدر دانستن با معرفت ارتباط مستقیم دارد.برای ما که از این ماه چیزی جز گرسنگی و تشنگی ظاهری نصیبی نداریم چنان وداعی هم جایی نخواهد داشت.اما یک نکته فقط هست که خود حضرت هم در این دعا بدان تصریح دارد و آن توجه دادن به لطف و کرم و رحمت حضرت حق است.و این تنها سرمایه ما در همه حال است.اگر توفیقی یار میشود از اوست  و اگر هم بی نصیب از آن هستی باز چشم امیدت باوست.هرچه هست اوست...و توجه به این فقر و نیاز خود سرمایه ای است!  (یاایهاالناس انتم الفقرا الی ا ..وا...هوالغنی الحمید) لذاست که در مقابل او جز توکل چیز دیگر بی معناست!

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صدهنر دارد توکل بایدش

@namazesobh

عبور از خارها!


زندگی پر است از حوادث ریز و درشت،تلخ و شیرین که میتواند هریک از این حوادث مارا تحت تاثیر خود قرار داده و بخود درگیر کند.اما نکته اینجاست که ما برای توقف در این حوادث نیامده ایم بلکه دقیقا برای "عبور" از آنها آمده ایم!  و هر چقدر معرفت ما به این حقیقت بیشتر باشد توان ما در این عبور نیز بیشتر خواهد بود.اینکه میبینیم اولیای الهی دنیا و مافیها را چندان بحساب نمیآورند بهمین دلیل است که تمرکز آنها بر امر دیگری است که دنیا هم در همان راستا برایشان تعریف میشود.دنیا ابزار عبور است.عبور از مبادی غم و دلهره و اندوه و ورود به ساحت زیبایی و نشاط و شادی! و البته که این عبور محتاج معرفت است! معرفتی که بی تردید در پایان راه برای همه حاصل میشود و میفهمند که هیچ چیزی در دنیا ارزش اندوه و غم و..را نداشت اما در وقتش نتوانسته اند از کنار آن عبور کنند.وقتی در روایات میخوانیم که "با کسی که باتو بدی کرده خوبی کن و با کسی که با تو قطع ارتباط کرده ارتباط برقرار کن و..." در حقیقت میخواهد بما "عبور" کردن از مبادی درد و رنج در دنیا را بیاموزد.میحواهد بما بگوید که در کنار گل ها همیشه خارهایی است که تو کافی است آنها را ندیده بگیری.در این حالت است که میتوانی از مصاحبت با گل بهره مند شوی.اما اگر وقت و فکر و توان خودت را صرف درگیری با خارها کنی فرصت را از دست داده ای.تو باید بیشتر اهل" کنش" آنهم کنش های مثبت باشی و سعی کنی که کمتر دچار "واکنش" آنهم واکنشهای منفی شوی! تنها در چنین حالتی میتوانی بسلامت و کامیابی از کنار همه خارها عبور کنی!

زخار چون و چرا این زمان چو درگذری

به باغ جنت وصلش چرا توانی کرد.

@namazesobh

شادی رهایی!


آخرین روز خردادیادآور یکی از قله هاست.اما این قله یک تفاوت عمده دارد.او در حالی که از قله های متداول بود و براحتی میتوانست به شخصیتی مشهور و بزرگ تبدیل شود بیکباره به همه این عوامل شهرت پشت پازد! و شرایط خودش را از اوج برتریهای ظاهری به حضیض برخورداریهای ظاهری تغییر داد! و این تفاوت عمده ای است که او را از دیگر قله ها جدا میسازد.اگر دیگران در برخورداری هاست که معروف میشوند اما هنر مختص او رهایی از این برخورداری هاست.او شادی  ناشی از رهایی را بدست میآورد و اگر نبود این شادی چگونه میتوانست از دل بهترین دانشگاههای دنیا و بهترین موقعیتهای تحصیل و ...بیکباره به مرکز بچه های محروم و گمنام ترین مکانها برود و باعشق به کار با بچه های محروم و ستمدیده مشغول شود! و این براستی قدرت عجیبی است.از آن قدرتها که برای دیگران شکل قصه پیدا میکنند! و خوشوقتی مااینست که چنین اسطوره هایی در میان مابوده اند....آری شهید چمران که براستی در خیلی از ابعاد الگو بود اما در این جهت خصایص منحصربفردی داشت...او یکی از قهرمانان "شادی در رهایی" است.او به هیچ چیز وابستگی نشان نداد.موقعیتهایی که دیگران برای رسیدن بآن حاضرند وارد دادو ستد شوند اما برای او جذابیتی ندارد...و این میسر نیست مگر با توفیقی الهی ...واین شادی همان حیات است که محصول دولت "عشق" است...

گریه بدم خنده شدم، مرده بدم زنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

@namazesobh

در واقع با خدا روبرو هستی!


امروز دوستی در شرایطی که فرصت اندکی بود و در حالیکه کمی خسته و نگران بنظرمیرسید بنزد من آمد.مدتهاست پیگیر حل مشکلی است وهردفعه با مانع جدیدی روبرو میشود.از من میخواست سخنی بگویم ..میگفت گاهی در برخوردهایم باافراد به کمک برخی "دل" میبندم ولی نگرانم که دچار "شرک" و تکیه به "غیرخدا" نشده باشم. ومن در این فکر بودم که در این فرصت کوتاه چه بگویم که این کلام بنظرم رسید:تو در همه حال با خدا روبرو هستی! پس نگران نباش! اساسا غیر خدایی نیست که بخواهی نگران دل بستن به او باشی! همانند آن کسی که بدنبال خدا میگشت و پاسخ شنید که جایی پیدا کن که خدا نباشد!..آری.حقیقت اینست که ما در همه حال و در همه جا در محضر حضرت حقیم! و بهر طرف که نظرکنیم جلوه ای از جمال او را مشاهده میکنیم:اینما تولوا فثم وجه ا ... یعنی بهر سو نظر کنید وجهه ای از اوست!. پس نباید نگران برخوردهای گسترده ای باشیم که در این زمان باآن روبرو میشویم.فقط کافی است "توجه"داشته باشیم که با جلوه ای از جمال "او" روبرو هستیم! با این بیان هم نگرانی شرک از میان میرود و هم توحید گسترش پیدا میکند!  کاش بشود که اینگونه ببینیم!

به دریا بنگرم دریا توبینم

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

به هر جا بنگرم کوه و در ودشت

نشان از روی زیبای تو بینم !!!

@namazesobh

عذاب شرمندگی


بزرگی را تصور کنید که از کودکی پشتوانه شمابوده و همه مخارج شما را تامین کرده و همیشه امورتان را تدبیر نموده است و چون فرد بسیار مهربانی هم هست همیشه خیال شمااز او راحت بوده و فقط هروقت کاری داشتید سراغش را گرفته اید.اما هیچوقت برایش وقت خاصی نگذاشته یا حتی گاه کمکهای او راهدر داده اید.اما هر بار که متوجه اشتباهاتتان شده اید از کنارش راحت گذشته اید و لزومی به عذرخواهی ندیده اید چون به محبت آن بزرگ اطمینان دارید! حال اگر شرایطی پیش آید که پس از همه این کوتاهیها و اشتباهات مقابلش قرار بگیرید شرمندگی همه وجودشما را فرا میگیرد و همین بزرگترین عذاب است حتی اگر او بشما چیزی نگوید و بروی شما نیاورد! و اینست ماجرای ما وخداوند! ما هرچه داریم از اوست.و هر خیری هم که از ما سر میزند باز از توفیقات اوست اما باندازه ای که به مجاری لطف او توجه داریم و برای آنها وقت و همت صرف میکنیم به خود او توجه نمیکنیم چون خیال ما از او راحت است(بل لانک خیر الساترین) چون میدانیم او اصلا بروی ماهم نمیآورد!  ولی بهرحال آن شرمندگی سرجای خودش هست.از یکسو شرمندگی دوری و از سوی دیگر حسرت و افسوس از دست دادن فرصتهای ناب با او بودن! وقتی باخودت میاندیشی که چقدر میتوانستم با رفتن بنزد او و بااو نشستن  از همراهی و هم صحبتی اش توشه بردارم ولی همه این اوقات و فرصتها را صرف مجاری بی اعتبار و گذرا و بی خاصیتی کردم که هیچ نشانی از آنها باقی نمانده است!آری حقیقت اینست که تنها و تنها لحظات و فرصتهایی برای ما ماندنی و شیرین است که با او سپری شود .مهم نیست که چگونه و کجا فقط مهم اینست که با او باشد! قدر این لحظات رابدانیم .خداوند را بحق کریمه اهلبیت امام مجتبی ع که در زادروز میلاد حضرتش قرار گرفته ایم میخوانیم که همه اوقات ما را در توجه و تذکر بخودش قرار دهد.

اوقات خوش آن بود که با دوست بسرشد

باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

ازیمن دعای شب و ورد سحری بود.

@namazesobh