نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

اوج زیبایی


زیبایی،دوستی،محبت،عشق،صفا،

صمیمیت ،آرامش،رضایت.....کلماتی هستند که با وجود ما آدمیان هماهنگ اند! همیشه و همه وقت و همه جا اینها را دوست داریم و بدنبالشان هستیم.اما اینکه چقدر بآنها دست می یابیم ماجرای دیگری است.

حال سخن در اینست که اوج همه این زیبایی ها که در حقیقت منشا همه آنهاست در حقیقتی است که همراه ما و آشنای با ماست.اما بدلایلی ما از اوغافل میشویم.کسی که با ظرافت و دقت و زیبایی هرچه تمامتر همه اجزای شگفت انگیز وجود ما را برایگان در اختیار مانهاده و همه نوع نعمتهای متنوع و جذاب و دوست داشتنی دراختیار ما نهاده است و ما را بر بهره برداری از آنها توان و قدرت بخشیده است...اما عجیب اینجاست که ما همه این زیبایی های خیره کننده را میبینیم اما از خود او غافلیم! اما اثر این غفلت چیست؟ اثرش آن است که از همین زیباییهای موجود هم نمیتوانیم بهره ببریم!چون همیشه اضطرابی مارا همراهی میکند که نکند این خوشی از دستم برود و یا آن مصیبت برایم پیش آید!!! و حال آنکه اگر از "او" غافل نبودیم حتی باندازه یک لحظه نیز دچار شک و تردید نمیشدیم!چون میدانستیم که همه این زیباییها از آن خود اوست و او همیشه هست و همه اینها را در اختیار دارد و وقتی " او" را داشته باشی گویا همه اینها را نیز داری! آنوقت است که همیشه و در همه حال "راضی"هستی یعنی "خوشحالی" ....واین همان است که علی ع فرمود: بالاترین افتخار من آنست که خدایی چون تو دارم! و اگر تو را میپرستم بخاطر آنستکه تو شایسته پرستشی!!...

در این ایام مبارک از " او" بخواهیم که هماره با " او" باشیم که این همان "اوج" زیبایی است!

@namazesobh

امید دل و جان


زندگی دنیا پراست از دردها و ناخوشی ها و ناکامی ها و در مقابلش خوشی ها و کامروایی ها و چه بسا که هریک از اینها بارها و بارها دل و جان مارا متاثر ساخته اند. اما ورای همه این تحولات و تغییرات ،حقیقتی هست که هرکس بدان حقیقت راه پیدا کند گویا از همه این امور بسلامت عبور میکند که اساسا هدف از هستی هم رسیدن به همان حقیقت است.اما کسی که بدان حقیقت راه نیابد در این پیچ و خم ها چه بسا سرگردان و خسته راه بجایی نمیبرد.لکن چگونه میشود که آدمی علیرغم همه این مشکلاتی که با آن روبرو است از این حقیقت فاصله میگیرد و بسراغش نمیرود؟ این مساله دلایل متعددی دارد اما قطعا یکی از آنها این است که  یافتن آن حقیقت محتاج اندکی تامل و مراقبت است.دقایقی تفکر میطلبد! و لحظاتی خلوت کردن ! و البته برخی از آدمیان آنقدر عجله وشتاب دارند که بخود فرصت اندیشیدن نمیدهند! و هیچ وقتی برای خلوت کردن با خودشان ندارند! ..و افسوس که آنها نمیدانند همین لحظات تامل و مراقبه چه گنجی را بدنبال دارد! زیرا شما را به حقیقتی پیوند میدهد که با یافتن او همه آن دردها و آلامی که شتابان بدنبال تسکینش هستی ، بنحوی ریشه ای درمان میشود! چرا که با یافتن آن حقیقت ، دیگر میان درد و درمان، و هجر ووصال تفاوتی نمی بینی چون وقتی "او"هست ،درد هم شیرین و هجر هم دوست داشتنی لست!

خوشا دردی که درمانش تو باشی

خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری

که "امید دل و جانش" تو باشی!

@namazesobh

امام مهربانی ها


امسال یاد امام رنگ و بوی دیگری دارد.گویا عطش بیشتری برای شنیدن اوصاف امام ایجاد شده است.معمولا قدر آب را کسی بهتر میداند که مدتی را تشنه بوده است.ویکی از عیوب ما آدمیان همین است که نسبت به نعمتهایی که امروز در دسترس ماهستند چندان متوجه و شاکر نیستیم و درنتیجه بهره و نصیب مااز آنها اندک و ناچیز است.یکی از اوصاف مهم امام که نقش مهمی در توفیقاتش داشت مهربانی او بود.اساسا قلب مومن قلبی روف و لطیف نسبت به مخلوقات الهی است و این رافت ریشه در مهربانی حضرت حق دارد.خداوند در سوره الرحمن میفرماید:الرحمن علم القرآن...یعنی تعلیم قرآن را بر مهربانی خودش مبتنی میسازد! هم چنان که رسول او هم اینگونه بود.محبت جاری پیامبر بود که دل دشمنان را هم نرم میکرد.چرا که محبت بستر رشد و شکوفایی است.البته این مهربانی منافاتی با بحث و گفتگو ونقد ندارد.بلکه نقد منصفانه کار انسانهای مهربان است.در حالیکه بدترین نوع نقد سخنانی است که به قصد تخریب و به شکل تحقیرآمیز و گاه آمیخته با دروغ و تهمت بیان میشود والبته نه تنها اثرمثبت ندارد بلکه تماما مخرب و زمینه ساز غضب الهی است.فرصت ما در زندگی کوتاه است و حیف است که این فرصت اندک جزبا مهر و محبت و صفا و صداقت سپری شود!

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه زیکدیگر نمانیم!

@namazesobh

عرفان امام


بیست و هشت سال پیش در چنین روزی ودر چنین ساعاتی میلیونها چشم نگران منتظر و دلنگران امامشان بودند....اما ساعتی طول نکشید که اشکها از این چشمها سرازیر شد و بتدریج سیلی از جمعیت با سوز وگداز روانه جماران شدند...جمارانی که صندلی خالی امام زینت بخش آن بود! ....چرا او اینچنین دلها را تسخیر کرده بود؟چرا حتی بعد از گذشت سالها از ارتحالش کسانی که از او خاطره دارند با شنیدن نامش متاثر میشوند؟...شاید یکی از دلایلش این است که معرفت و صداقت اورا دریافته بودند.باورشان است که او چیزی برای خودش نمیخواست و به خودش دعوت نمیکرد.او به "خدا" دعوت میکرد.او خود باور داشت که هیچ موثری جز خدا در عالم نیست و این باور در عمق جانش ریشه داشت.و همه اینها بدلیل عرفان و معرفتش بود.معرفتی که در نوجوانی و از استاد اخلاق فرا گرفته بود.او بخوبی فراگرفته بود که از عالم محسوس باید عبور کرد و به معقول رسید! و در این ارتقای روحی و فکری و نفسانی است که از کثرت جدا میشوی و به وحدت میرسی و دیگر دغدغه کثرت نداری! وقتی توحید را یافتی بی نیاز از شرک میشوی و دست رد به سینه همه نامحرمان میزنی و از همه اسارتها آزاد میشوی.دیگر نه با تطمیع از صحنه خارج میشوی و نه با تهدید هراسان و نه با تزویر مضطرب میشوی! ....واینجاست که میفهمی چرا سالار شهیدان در آن واپسین لحظات غربتش در کربلا وجدانهای خفته را نهیب زد که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! یعنی انسانیت کجا رفت؟ مردانگی کجاست؟....واینک سالروز ارتحال آن مرد و آن انسان آزاده است که خوش بر صحنه تاریخ این مرز و بوم درخشید....یادم نمیرود روزهای پس از امام که این اشعار بهمراه آن صندلی خالی اشکها را جاری میساخت:

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

از دماغ من سرگشته خیال دهنت

به جفای صنم و غصه دوران نرود...

@namazesobh

دل نباید بست!


قصه ما و دنیا قصه جالبی است! وارد شهر بازی میشوی که هرگوشه آن بساطی برپاست و هر یک میتواند تورا به خودمشغول کند اما تو چندان فرصتی نداری و باید همه این بازیها را رها کنی و به مقصد برسی! و اتفاقا بهرمقدار که بتوانی سریعتر از این معرکه رها شوی  به رشد بیشتری هم دست یافته ای.لذا مهمترین دستورالعمل در اینجا اینست که "مراقب باش" ! هیچ چیز این دنیا " دل بستنی" نیست هرچند چشمت را بنوازد! تو نباید فریب این جذابیتهای ظاهری را بخوری! وتو نباید به اطرافیانت بنگری ،چه بسا آنها جزو اسیرشدگان باشند . پس آنچه نباید ازیادببری همین نکته است که تو فراتر از عالم ماده و"ناسوت" هستی.قدر خودت را بدان و به اسارت این دنیا دل نبند!

من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم

دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم!

@namazesobh