نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

حیات انفسی 7

هو المحبوب

معمولا خبر دادن از آینده برای ما جذاب هست ...همه ما علاقه مندیم که به ما گفته شود که در روز حساب با ما چه برخوردی خواهدشد.و چه بسا که برخی از اتفاقات را دال و نشانه از این بدانیم که جای ما بهشت است! و لذا اینگونه اتفاقات برای ما خوشایند است....

اما همه ما از یک امر مهم غافلیم  ...که اتفاقا این امر بسیار در تعیین سرنوشت ما موثر است...و البته ممکن است این را خیلی دیر بفهمیم.

اجازه دهید مثالی را مطرح کنم که همین روزها درگیر آن شدم و اتفاقا همین مورد بود که منشا پیدایش این فکر شد.

فرض کنید شما برای شخص یا اشخاصی برنامه ریزی میکنیدودر طول مدتی که برای آنها برنامه های مختلف را ترتیب میدهید بسیار بفکر آنها بوده و رعایت حال آنهارا میکنید و این چیزی است که همه آنها بدان اعتراف میکنند و بارها و بارها شما را بواسطه اینکه همیشه بفکر آنها بوده اید ستوذه اند و معتقدند که از شما درسهای بسیار یاد گرفته اند و شما هم خوشحالید که اینها خیلی درس آموخته اند و وضعیت تحصیلی آنها هم بالاست. البته فرض بر اینست که اینها شاگردان درس دین و اخلاقند.

حال شرایطی پیش میاید که درسی برایشان گذاشته میشود که مطابق میل آنها نیست ولی شما هم چاره ای جز گذاشتن این درس را ندارید و از آنها درخواست میکنید که این شرایط را درک کنند ولی بیکباره با موج اعتراضاتی مواجه میشوی که نه تنها شرایط جدید را برنمی تابند بلکه در گذشته تو هم تردید میکنند و همان افرادی که آنهمه تو را میستودند زبان به انتقاد گشوده و ....در حدی که واقعا احساس ناتوانی میکنی!!...این در حالی است که تو گمان میکردی اینها دروس ادب و صبر و گذشت و...را با نمرات عالی گذرانده اند !!ولی هم اکنون در برابر اولین صحنه عملی اینچنین ضعف از خود نشان میدهند!...

اینجاست که میفهمی در همه این مدتی که تضور میکردی و تصور میکردند که حرکت و تلاش و جهادی داشته اند این اتفاق نیفتاده و اینها هیچ گام عملی به جلو نرفته اند و گرنه اگر عملا پیش رفته بودند صبر در چنین شرایطی اینقدر برایشان دشوار نبود...

حال میخواهم بگویم وضع ما و خداوند از همین قرار است..خداوند همیشه و همیشه به ما نعمت میدهد ولی  ما به مجرد اینکه صحنه ای را مطابق میل خود نمی یابیم متوقف میشویم  غافل از آنکه  دقیقا همین صحنه هاست که ما را عملا به جلو میبرد! یعنی چه بسا با تحمل این شرایط گامهای بزرگی را در عمل برداریم که با دهها سال مطالعه و ..حاصل نمیشود.واینست تفاوت علم با حکمت. حکمت حاصل عمل است..که علم حقیقی هم همانست و این حکمت و علم حقیقی از سوی خداوند و به عنوان پاداش حرکت عملیش باو داده میشود! دلخوش به پاداشهای اعتباری دنیا و مقامات و مدرکهای اعتباری نباشیم که اینها در پیشگاه حقیقت پشیزی ارزش ندارد.....