نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

ارزش بی نظیر ابتلاءات


معمولا تصور اولیه براین است که هرچه رنج و مصیبت کمتری در زندگیمان باشد خوش بخت تریم.حال اگر کسی هیچ رنجی را در دنیا تجربه نکرده باشد خوش بخت ترین است؟

بنظر نمیرسد کسی بتواند باین سوال جواب مثبت بدهد زیرا کسی که هیچ رنجی را تجربه نکرده اصلا معنای خوشبختی را بدرستی درک نکرده و لذا معلوم نیست از موقعیت بدون مصیبت خود احساس خوشبختی داشته باشد!

میزان ودرجه احساس خوشبختی به میزان تجربه نقطه مقابل آن است.

حال کسی را درنظر بگیرید که در یک موقعیت بسیاردشوار میان مرگ وحیات قرارگرفته و مثلا درحال غرق شدن است .در این دقایق پایانی که چند ثانیه تامرگ فاصله دارد چه چیزی او را خوشحال میکند؟

آیا اگر در این وضع باو اطلاع دهند که حساب میلیاردی بانکیش ده برابر شده خوشحال میشود؟اگر بگویند برنده جایزه جهانی شده چطور؟اگر بگویند حکم ریاست ممالک...برایش صادرشده..؟میبینیم که این خبرها پشیزی برایش ارزش ندارد! برای او ارزش یک تکه چوب که اورا از غرق شدن نجات دهد بمراتب از همه این مال و جاه و مقام و....بهتراست!

قصه ما ودنیا از همین قراراست .قرآن میخواهد بما بفهماند که متاع دنیا ارزشی ندارد و حیاتبخش نیست.آن تکه چوبها..قایقها..و کشتیهایی که ما را از غرق شدن نجات میدهند مهم است..و آنها همان نیات اخروی ماست..آنها همان فضایلی است که با اعمال خود بدان دست یافته ایم.آن همان کشتی صبری است که در سختیهای زندگی بدست آورده ایم.کشتی تواضع..کشتی توکل....ناو صداقت!..همه اینها سرمایه های ارزشمندی است که جز در سایه ابتلاءات بآنها نمیتوان رسید.

@namazesobh

ارزش بی نظیر ابتلاءات


معمولا تصور اولیه براین است که هرچه رنج و مصیبت کمتری در زندگیمان باشد خوش بخت تریم.حال اگر کسی هیچ رنجی را در دنیا تجربه نکرده باشد خوش بخت ترین است؟

بنظر نمیرسد کسی بتواند باین سوال جواب مثبت بدهد زیرا کسی که هیچ رنجی را تجربه نکرده اصلا معنای خوشبختی را بدرستی درک نکرده و لذا معلوم نیست از موقعیت بدون مصیبت خود احساس خوشبختی داشته باشد!

میزان ودرجه احساس خوشبختی به میزان تجربه نقطه مقابل آن است.

حال کسی را درنظر بگیرید که در یک موقعیت بسیاردشوار میان مرگ وحیات قرارگرفته و مثلا درحال غرق شدن است .در این دقایق پایانی که چند ثانیه تامرگ فاصله دارد چه چیزی او را خوشحال میکند؟

آیا اگر در این وضع باو اطلاع دهند که حساب میلیاردی بانکیش ده برابر شده خوشحال میشود؟اگر بگویند برنده جایزه جهانی شده چطور؟اگر بگویند حکم ریاست ممالک...برایش صادرشده..؟میبینیم که این خبرها پشیزی برایش ارزش ندارد! برای او ارزش یک تکه چوب که اورا از غرق شدن نجات دهد بمراتب از همه این مال و جاه و مقام و....بهتراست!

قصه ما ودنیا از همین قراراست .قرآن میخواهد بما بفهماند که متاع دنیا ارزشی ندارد و حیاتبخش نیست.آن تکه چوبها..قایقها..و کشتیهایی که ما را از غرق شدن نجات میدهند مهم است..و آنها همان نیات اخروی ماست..آنها همان فضایلی است که با اعمال خود بدان دست یافته ایم.آن همان کشتی صبری است که در سختیهای زندگی بدست آورده ایم.کشتی تواضع..کشتی توکل....ناو صداقت!..همه اینها سرمایه های ارزشمندی است که جز در سایه ابتلاءات بآنها نمیتوان رسید.

@namazesobh

طعم شیرین عشق حق!


از روزی که آدمی پا به عرصه دنیا میگذارد حواس او فعال میشود.چشم اوصحنه های زیبا را می بیند.گوش او نغمه های دلکش را میشنود.شامه او بوهای خوش را استشمام میکند.ذاءقه او طعم های لذیذ را می چشد و لامسه اش نیز بهمین صورت فعال میشود.پس از آنکه این تجربه های قشنگ برایش حاصل شد از آن ببعد هروقت صحبت از زیبایی و لذت و ...بمیان    مبآید همین موارد در ذهنش تداعی میکند. از شیرینی به یاد خوردنی های شیرین و ....میافتد.اما حقیقت این است که این مقدار تنها یک پایه نخست اولیه است.همه مراتب حقیقی شیرینی و زیبایی و...از اینجا ببعد است.و بمیزان درک آدمی از آن مراحل است که حقیقت خودش رادرک کرده و از غیر رهایی پیدا کرده است.

امام سجاد ع در مناجات عارفین میفرماید:

الهی ما اطیب طعم حبک

وما اعذب شرب قربک

خدایا چقدر خوش طعم و دلپذیراست طعم عشق تو!

وچه گواراست شراب قرب تو!

بی جهت نیست که انسانهای بحق پیوسته همواره در شادی واقعی هستند هرچند ظاهرا ممکن است هزاران مشکل مادی و دنیوی داشته باشند.لذا کاری بشرایط ندارند.چه بر کرسی پادشاهی باشند چه در گوشه زندان از این جهت باکی ندارند....لاخوف علیهم و لا هم یحزنون...

@namazesobh

توهم جدایی!


کودکی دبستانی بودم!سال دقیقش بخاطرم نیست ..داداش ما یعنی شهید محمد شهاب رحمه الله علیه که در آنوقت طلبه مدرسه حقانی قم بود و در فواصل تعطیلی به بیرجند میآمد کلاس عربی در مسجد مرحوم پدرم-مسجد خضر-گذاشته بود.(بجاست یادآوری کنم که هم اکنون در سی امین سال شهادت اخوی هستیم و به سالروز شهادت ایشان یعنی22بهمن64تقریبا دوهفته باقی مانده! و از رحلت مرحوم ابوی نیز قزیب به بیست سال گذشته..رحمه الله علیهما) ومن باشوق و ذوق در آن کلاسها شرکت میکردم.دفترچه کوچکی داشتم که تا مدتها نگه داشته بودم و خاطرم هست که قواعد را با آب وتاب نوشته بودم..مثلا کل فاعل مرفوع! و حفظ کرده بودم.بعدها خنده ام میگرفت که آخه تو که نمیفهمی فاعل چیه ..مرفوع چیه...! ولی روی ذوق و شوق کودکانه...کنار بزرگترها مینشستم و ...پز هم میدادم!

قصه ما و خدا تا حدودی اینجوریه...خیلی از امور را مانمیفهمیم و فقط الفاظی را حفظ میکنیم...وبهمین خاطر هم توهم میکنیم خدا از ما جداست...درحالی که وقتی بزرگ بشیم-عقلا-میفهمیم که اصلا جدایی او از ما معنا ندارد! در دوران فهم کودکانه خیال میکنیم او بما توجهی ندارد درحالیکه اگر توجه او یک لحظه سلب شود نیست و نابود میشویم و...از همین قبیل..

بهمین جهت است که آن آرامش و اطمینان حاصل از ایمان نیز برای ما کمتر حاصل میشود چون ایمان غیر از حفظ کردن الفاظ است...ایمان یعنی اینکه خودت را در دستان پرقدرت خدایت...در آغوش گرمش...احساس کنی!!وآیا در چنان لحظه ای جز آرامش نصیبت میشود؟؟

پس باید شعر زیبای شیخ محمود شبستری را زمزمه کرد که:

به باطن قلب تو چون هست کافر

مشو راضی بدین اسلام ظاهر

زنو هر لحظه ایمان تازه گردان

مسلمان شو مسلمان شو مسلمان

@namazesobh

مرا شیفته ی خودت کن!


بازهم میخواهم از نجوای عارفانه امام سجاد ع بگویم!..

در مناجات محبین میخوانیم:

الهی فاجعلنا ممن..هیمت قلبه لارادتک!

خدایا ! مرا از کسانی قرارده که...دلش را شیفته اراده خود ساختی!

همیشه وقتی مناجات های خمس عشر امام سجاد ع را میخوانم تاسفی عمیق در وجودم پیدا مبشود که چرا ما با این دعاها و درخواستها اینقدر فاصله داریم؟ چرا یاد نگرفته ایم از خدا شیفتگی به خودش..عشق بخودش را طلب کنیم؟چرا فقط سیر و عدس و پیاز! از او میخواهیم؟!(اشاره به ماجرای درخواست بنی اسراییل از حضرت موسی ع در سوره بقره)

براستی که آدمی در جهل عمیقی است و هرچه میکشد ناشی از همین جهل اوست !

متذکر نمیشود که حیات او در گرو عشق است وبس! و هر سوختی غیر از عشق بحق که در مخزن وجودش بریزد نه تنها با آن قادر بحرکت نیست بلکه موتور وجودش نبز دچار آسیب جدی میشود ! و وقتی عشق ومحبت به خدا در وجودش مستقر شد دیگر خبری از کینه و دشمنی و بخل و حسد و...نخواهدبود و طعم آرامش را با همه وجودش احساس خواهدکرد.

آری امام سجاد ع به ما تعلیم میدهد که اولا بدنبال تحصیل شیفتگی خدا باشیم و ثانیا خود این شیفتگی را هم از خود او بخواهیم....

پس خدایا دل ما را شیفته خودت بگردان!

@namazesobh