نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

عیار توکل !


هرچیزی عیاری دارد.هرچه خالص ترباشد عیارش بالاتر است.همه برنامه ریزیها برای این است که درصد عیار افزایش پیدا کند و به خلوص مطلق نزدیکتر شود هرچند رسیدن بآن مقدورنباشد.برنامه های الهی در دنیا برای این است که درصد توکل مومن افزایش پیدا کند.چراکه ایمان هرچه خلوصش بیشترباشد ارزش بیشتری دارد.بسیاری از اوقات در کوران حوادث سخت و دشوار میفهمی که چقدر توکل تو ضعیف است.عیار توکل در چنبن شرایطی مشخص میشود! وقتی که زلزله ای میآید و همه اسباب ظاهری را بهم میریزد و همه تدارکاتی که برای خودت داشتی بیکباره بربادمیرود، آنجاست که از اعمالت باخبر میشوی و عیار توکل خودت را بعیان میبینی.در سوره زلزال میخوانیم: اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها...یومیذ تحدث اخبارها...اگر دیدی که در ابن تحولات بی صبر میشوی و آرامشت را ازدست میدهی و خانه ات خراب میشود باید تدارک کنی.خانه ای که ساخته بودی مقاوم نبود.هرچه عیارتوکلت بیشتر شود خانه قلبت مقاوم تر میشود.ببین تکیه ات به چیست؟ همه دستاویزهای دیگر ازبین رفتنی است ....تنها وتنها فضل ورحمت اوست که مابه امیدواری است و همه دیگر اعمال هم برای این است که به این نقطه برسی....

@namazesobh

شوق لقا !


چند قرن از آغاز دوره مدرن میگذرد.دوره ای که در آغازش گمان میرفت که بشر به قله های پیشرفت خودش نزدیک میشود...اما طولی نکشید که این آرزو هم ناکام ماند و امروز علیرغم همه پیشرفت های مادی ،از فقدان معنا و هدف وشوق و انگیزه در زندگی رنج میبرد.واتفاقا این دقیقا همان نقطه ای است که در تفکر الهی مورد توجه بوده و در این چند قرن مورد غفلت واقع شده بود یعنی مساله هدف و غایت در زندگی.در بسیاری از آیات قرآن محور جداسازی مومن از غیرمومن ، امید به لقای پروردگار معرفی میشود، ازجمله آیه پایانی سوره کهف:...فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا...همچنان که در بسیاری از آیات دیگر بر مساله بازگشت بسوی خداوند تاکید میشود و مضامین متعددی مثل " والیه تحشرون" بارها تکرار شده است.بنظر میرسد تاکید قرآن بر مساله لقاء پروردگار به جهت همان تاثیری است که هدف میتواند در زندگی داسته باشد و در فرد شوق و امید و حرکت ایجاد کند.تمام مشکل تفکر مدرن هم در همین نکته بود که تنها به سلطه بشر بر طبیعت اکتفا کرد.شاید این تسلط و چیرگی بر جهان مادی در آغاز جذاب و زیبا بود اما دنیای مادی بدلیل آنکه پست تر و فروتر از انسان است نمیتواند در او شوق و عشق و علاقه همیشگی ایجاد کند.این شوق و اشتیاق تنها و تنها در ارتباط آدمی با خداوند پیدا میشود و چه زیبا خداوند در آن حدیث قدسی فرمود: خلقت الاشیاء لک و خلقتک لاجلی یعنی همه عالم را برای نوی انسان خلق کردم اما تو را برای خودم آفریدم!! ...ما از او هستیم و به سوی او برمیگردیم و تنها اوست که میتواند مارا آرام سازد و تنها شوق لقای اوست که میتواند روشنی چشم ما باشد! چه زیبا فرمود امام سجاد ع در مناجات مریدین: و لقاءک قره عینی......رزقناا...انشاا...

@namazesobh

لی نیازی واقعی


جریان حقیقت در زندگی انسان با مجاز و اعتبار بسیار در آمیخته است به نحوی که خیلی از چیزهایی که گمان میکنیم نیاز واقعی ماست اینچنین نیستند و خیلی از چیزها مورد نیاز جدی ماست که به آن بی توجهیم! مطابق آیات الهی در قرآن ،راه آدمی بسیار روشن و هموار است! اما ببینید که چگونه انسان با پندارهای پیچیده خودش کار را سخت و تاریک میسازد! حقیقت این است که اگر راه صدق و درستی را درپیش گیرد با جریان هستی همراه میشود، فرشتگان با او دمساز میگردند، و وسوسه شیاطین از او دور میشود! ..اما او ترجیح میدهد که درمسیر گناه و کذب حرکت کند، از فرشتگان دور شود، وسوسه شیاطین را بپذیرد و خود را از همه مواهب هستی محروم سازد! و همه این تلاشهای بی فرجام را به امید محبوب شدن در نزد دیگران انجام میدهد غافل از اینکه بیراهه میرود و لحظه بلحظه از مسیر حق بیشتر فاصله میگیرد.در آبات 221 ببعد سوره شعرا میخوانیم: هل انبیکم علی من تنزل الشیاطین؟ تنزل علی کل افاک اثیم...شیاطین رفیق انسان دروغگوی گنهکارمیشوند...وچقدر دروغ خطرناک است و چقدر ما آن را حقیر میشماریم!! چقدر آدمی بیراهه میرود! ..کافی است به فقر و عجز خودش در مقابل حق آگاه شود که اگر این حقیقت را درک کند و در مقابل حق خاشع شود به بی نیازی واقعی رسیده است! اما ...در مقابل این حقیقت آشکار می ایستد! و راه نزدیک خود را دور و صعب العبور میکند! ...براستی که آدمی ظلوم و جهول است! هم ظالم است و هم جاهل! و ظلمش به خودش نتیجه همان جهل اوست! ....جهل به این حقیقت که بی نیازی واقعی فقط و فقط از طریق بندگی او حاصل میشود!

@namazesobh

نگاه راسمانی !


خیلی وقتها دارویی که قراراست دردی را درمان کند خودش منشا درد جدید میشود! کسی که قراراست دیگران را راهنمایی کند خود باعث گمراهی بیشتر میشود! مرکزی که قرار است از دیگران حسابرسی کند خود دچار فسادمیشود....ریشه قصه باینجا برمیگرددکه شرک با توحید نمیسازد! ممکن است تعجب کنید که این مطلب چه ربطی به توحید و شرک دارد! اندکی صبرکنید! و تامل! میدانید دلیل همه این اتفاقات ناگوار چیست؟ دلیلش اینست که ماخیال کرده ایم فقط با تعویض نام مشکل حل میشود و حال آنکه تا "نگاه" عوض نشود با تغییر "نام" هیچ اتفاقی نمیافتد!  دلی که مرکز بت هاست بت پرست است ولو نام خودش را خداپرست بگذارد! وقتی "دیش" قلبت به سمت "دنیا" تنظیم شده معلوم است که "آخرت" رانخواهی دید! وقتی "نگاهت" تماما به " زمین" است چگونه توقع داری " آسمان" را ببینی! وقتی غرق در " کثرت" هستی چگونه میخواهی "موحد" باشی؟؟ اینست که میبینی مرکزی که برچسب توحید دارد ، مشرک تولید میکند! چرا که برچسب ها کاره ای نیستند! همچنان که لباس ها ماهیت تو را عوض نمیکنند فقط دیگران را فریب میدهند! اگر بخواهی موحد شوی باید نگاهت توحیدی شود.اگر بخواهی آسمانی شوی باید نگاهت را از زمین معطوف بآسمان کنی."دیش" قلبت را از زمین به سمت آسمان بچرخانی.بتهای درون دلت را بیرون بریزی و از شرک جدا شوی. آنوقت میبینی که براحتی "خدا" را میبینی...ونه تنها میبینی که نمیتوانی نبینی! چطور ممکن است به آسمان بنگری و خورشید را نبینی؟! تازه آنوقت است که میفهمی برای دیدن خدا به اینهمه تشکیلات عریض و طویل در زمین نیازی نبود! کافی بود نگاهت آسمانی شود! 

آری...وقتی بتهای آفل را رها کردی و به آسمان نگریستی او را با همه وجودت میبینی.انی وجهت وجهی للذی فطرالسماوات والارض حنیفا مسلما و ماانا من المشرکین.آیه 79 سوره انعام. اگر "وجه"  و چهره خودت را به سمت او بچرخانی از شرک بیرون شده و موحد میشوی.

اگر خواهی که گردی بنده خاص

مهیا شو برای صدق و اخلاص

به باطن قلب تو چون هست کافر

مشو راضی بدین اسلام ظاهر

زنو هرلحظه ایمان تازه گردان

مسلمان شو مسلمان شو مسلمان!

گلشن راز...

@namazesobh

سرمایه محبت


با وجود اینکه آدمی مامور به کسب معرفت وفضیلت است ،اما هیچ گاه نباید توجه و تکیه اش به دانش و فضیلت خودش باشد.او در هیچ حالتی نباید از این امر غافل شود که در فقر و نیاز مطلق قرار دارد و تنها توجه به این فقر و نیازمندی است که زمینه معرفت حضرت حق رافراهم میکند.خداوند خودش در سوره فاطر آیه 15میفرماید:یاایهاالناس انتم الفقراء الی ا..وا..هوالغنی الحمید!  ای مردم، شما فقیران و نیازمندان درگاه حق هستید و تنها خداست که بی نیاز و ستوده است.توجه به این عجز وفقر است که زمینه معرفت خدارا فراهم میکند و  اورا به آستان محبتش میکشاند.و همین عشق و محبت به اوست که دستگیر ونجات بخش آدمی میشود.واین شوق و اشتیاق به محبوب است که سبب میشود دیده باطن بروی او گشوده شود و در همه ذرات هستی جمال زیبای محبوب را مشاهده کند! وباز بر عمق معرفتش به حقارت خود و عظمت محبوب افزوده شده و شیفتگی اش به دوست افزون شود.وچه سرمایه گرانبهایی است این عشق و محبت ! بی جهت نیست که بزرگان معرفت جز عشق و شیفتگی به جمال محبوب را از اونمیخواستند.

آنان براستی دریافته بودند که هرچه هست لطف و عنایت اوست و بنابراین دیدن "غیراو"شرط انصاف ومروت نیست.وچه زیبا فرمود حافظ شیرین سخن:

عاشق شو ور نه روزی کارجهان برآید

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی!

@namazesobh