نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

زیبایی "عمل"


در روایات میخوانیم که در صدر اسلام ، جوانان یهودی ونصاری پس از مواجهه با پیامبر اکرم  رفتارشان بنحو معناداری با والدین تغییر میکرد و با عطوفت و محبت بیشتری با آنها روبرو میشدند و همین نوع رفتار زیبا سبب گرویدن آنها باسلام میشد.حال جای این پرسش وجود دارد که آنچه در طول تاریخ پس از پیامبر رخ داده است چگونه بوده است؟ امروزه جای خالی این نوع تبلیغ عملی در همه جوامع مسلمان کم و بیش مشاهده میشود.جالب اینجاست که در آیات قرآن نیز واژه " عمل صالح" هیچگاه از  "ایمان" جدا نمیشود.در آیه 97 سوره نحل میفرماید: من عمل صالحا من ذکر او انثی و هومومن فلنحیینه حیاه طیبه...یعنی اعطای حیات طیب و پاک از سوی خداوند منوط به انجام عمل صالح همراه باایمان دانسته شده است.خود پیامبر اسلام قبل از اینکه به پیامبری شناخته شود به امانتداری مشهور بود.آنچه در ارتقای روح و نفس انسان ویا در تنزل و سقوطش بسیار موثراست همین نحوه رفتار و عمل اوست چه صورت و ظاهر عمل که در قالب رفتارها دیده میشود و چه باطن و نیت عمل که انگیزه اصلی فرد است و البته در این میان اصلاح نیات و انگیزه ها نقشی محوری دارد.چه اینکه موحد بودن یامشرک بودن نیز به همانجا برمیگردد.کسی که انگیزه و قصدش تنها خداوند است قطعا عنایت و کمک الهی نیز شامل حالش خواهدشد و حال آنکه بانیات و اغراض فاسد هیچ عملی نمیتواند صالح و زیبا باشد.بی جهت نیست که مراقبت از نیت و انگیزه توحیدی  برای اولیای الهی اینقدر اهمیت دارد.چرا که آنها باور دارند با نفس و روح فاسد و زشت نمیتوان هیچ عمل صالح و زیبایی را انجام داد!

@namazesobh

تفکر مانع ظاهربینی!


به آدمی هم احساس داده اند و هم اندیشه.اما هریک برای جایی است که اگر درست استفاده نشود  دچاررنج میشویم.اساسا فلسفه بودن ما در دنیا بهره مندی از احساسات خوش آیندمان نیست.لذاست که در بسیاری از مواقع اگر تحت تاثیر احساسات آنی تصمیمی بگیریم بعدا پشیمان میشویم.بارها حادثه ای که در آغاز برایمان تلخ جلوه میکرد نتایجی دوست داشتنی بهمراه خود داشته و بالعکس.شاید یکی از راهگشاترین جملات در این مورد آیه 216 سوره بقره است که فرمود: عسی ان تکرهوا شییا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شییا و هو شرلکم ! پس به قضاوتهای سریع  بدون تفکر خودت بسنده نکن.زیرا پشت برخی تلخیها دریاهایی از حکمتهای شیرین قرار دارد همانطور که در درون زرورق های جذاب میتواند سم کشنده باشد! و در همه این موارد توی انسان هستی که تصمیم میگیری براین که چگونه ببینی.اگر نگاهت عبرت بین باشد یعنی همه حوادث را حسابشده بدانی در آنصورت همیشه در حال یادگیری خواهی بود  و هیچ اتفاقی را بیهوده نخواهی دانست و بنابراین همواره در حال رشد خواهی بود.احساسات آنی چندان قابل اعتماد نیستند.اندکی تفکر و تامل لازم است.خداوند در ایه 79 سوره قصص میفرماید که برخی از ظاهر بینان وقتی قارون را باشکوه و جبروتش دیدند بلافاصله و بدون تامل گفتند: یالیت لنا مثل مااوتی قارون...ایکاش ما هم شرایطی مثل قارون میداشتیم.اینها خبر نداشتند که قرار است فردا قارون باهمه امکاناتش به قعر زمین فرو روند! پس همیشه همه حوادث اطرافت چیزی برای یادگیری تو دارند.سعی کن یادبگیری که چگونه میشود همیشه درحال یادگیری بود!

@namazesobh

دلخوشیهای ناپایدار!


در اکثر آیات قرآن به این حقیقت اشاره شده است که بهره های دنیوی موقتی و ناپایدار است و بنابراین دلبستنی نیستند.اما آنچه مربوط به حیات اخروی است پایدار و ماندنی است.از جمله در آیات پایانی سوره اعلی میخوانیم که: بل توثرون الحیاه الدنیا والآخره خیر وابقی...

اما مشکل آدمی دراینست که فریب حواس سطحی را میخورد و به همین ظواهر فریبنده دنیا دلخوش میشود و حال آنکه تکیه کردن بآنها جز درد و رنج چیزی بهمراه ندارد.سخن در این نیست که آنهارا کنار بگذاریم بلکه سخن در این است که به آنها دل خوش نکنیم.وقتی به چیزی دل نبستی بود و نبودش برایت فرقی ندارد.از بودنش چنان فرحناک نمیشوی که در نبودش قالب تهی کنی.و رمز آرامش مردان بزرگ همین است.آنچه برای آنها اهمیت دارد جایگاه و مقامشان در نزد خدایشان است و لذا چندان نگران تضعیف یا تقویت این مقامات ظاهری دنیوی نیستند هرچند خداوند به مصلحت خودش گاه از این پاداش ها نیز نصیبشان میسازد اما برای خودشان بود ونبود اینها تفاوتی ندارد.و این لطف و محبتی است که خداوند در حقشان روا داشته و آنها را نسبت به امور اعتباری و موقتی دنیا چنین حالتی عنایت کرده است. وقتی نگاه بدنیا اینچنین باشد هم میتوان از این فرصت برای بهره های اخروی و پایدار بخوبی استفاده کرد و هم میشود براحتی از این سرای موقتی جداشد وبسوی منزل ابدی پرواز کرد!

 باعزم رفتن ازرنج و ازغم

هم میتوان ره توشه برداشت

هم میتوان آسوده پرزد!

@namazesobh

بزرگی روح !


یکی از الطاف خاص الهی به بندگان خاص خودش دادن شرح صدر و ظرفیت وسیع روحی است.اساسا انجام برخی ماموریتها همچون پیامبری جز با داشتن چنین وسعت روحی و درونی امکان پذیر نیست(الم نشرح لک صدرک)  حکمت147 نهج البلاغه که کلام حضرت علی ع با کمیل است بااین جمله آغاز میشود که : ای کمیل ، دل آدمها همانند ظروفی است که بهترینش باظرفیت ترین آنهاست! ...زیبایی وجود چنین انسانهایی در اینستکه همانند دریا همه ناملایمات و نامهربانیها در درونشان گم میشود و به یک نقطه اتکا برای همگان تبدیل میشوند.پرواضح است که یافتن چنین ظرفیت وسیع درونی جز با معرفت و سلوک معرفتی امکان پذیر نیست.زمانی میشود از کنار همه این تلخکامیهای ظاهری دنیا براحتی عبور کرد و در مقابل همه جهالتها با ( قالوا سلاما) روبرو شد که دنیا باهمه طمطراقش در نگاه تو باندازه عطسه بز هم اهمیت نداشته باشد! و این یک مرتبه معرفتی است! به همین جهت است که سلوک اصلی آدمی همین سلوک معرفتی و عقلانی است.هرچه بر عمق درک و معرفت آدمی نسبت به حقیقت هستی و حیات افزوده شود از سوی دیگر بر عظمت و بزرگی روح او نیز افزوده خواهد شد.در پایان همان حکمت حضرت میفرماید که برای چنین افرادی آنچه بر دیگران سخت و دشوار مینماید آسان است بلکه اینها با آنچه دیگران از آن وحشت دارند انس دارند! زیرا اینها با بدنشان در دنیا هستند اما روحشان در دنیا نیست! که درپایان این حکمت حضرت میفرماید: چقدر من مشتاق دیدن چنین انسانهایی هستم! .... بزرگواری و بزرگی روح نعمتی است که حاصل سلوک عقلانی و معرفتی و گذراندن امتحانات دشوار الهی است....

@namazesobh

راه عقل و ادب !


عمر ، فرصتی است گرانبها که در اختیارماست.

وتنها کسانی ازاین فرصت بدرستی بهره میگیرند که دچار غفلت نشده اند.بارها دیده ایم کسانی که در پایان یک فرصت ازدست رفته ، دچار حسرت شده اند.دانشجویی که کارنامه پایانی خودرا با نمراتی کم تحویل میگیرد و از این غفلتش احساس شرمندگی میکند.اینها همه برای آن است که به کارنامه اساسی زندگی توجه کنیم.عمر همانند خاتم و انگشتر طلایی است که با آن میشود به جاودانگی رسید مشروط به آنکه آنرا صرف معرفت حق کنی! ولی اگر این انگشتر را به خرمای لذت زودگذری ازدست بدهی ، همه این فرصت رااز کف داده ای. حقیقت این است که آدمی قدر و ارزش "عقل" و " ادب" را نمیداند و عمر گرانمایه را در "لهو" و " لعب" سپری میکند.خداوند در آیه 20سوره حدید تصریح میکند که : اعلموا انماالحیاه الدنیا لعب و لهو وتفاخر.... اگر آدمی به راه عقل و ادب گام ننهد دچار همین چشم و هم چشمی هایی میشود که همه فرصت را یکسره برباد میدهد. و شرط بهره مندی از تعلیمات الهی هم داشتن " ادب" حضور است.چقدر زمانه ما از این عنصر ارزشمند فاصله گرفته است! دولت به جای ادب نشسته است! یادم نمیرود در دوران دبستان سرخطی که برای تعلبم خط بما میدادند این مصرع بود که"  ادب مرد به ز دولت اوست! و چه زیبا گفت مولانا: 

از خدا خواهیم توفیق ادب

بی ادب محروم ماند از لطف رب

همه توفیقات انسان در سایه ادب قدردانی از این فرصت ارزشمند حاصل میشود وگرنه همه این گوهر گرانبها صرف بازیهای بیهوده خواهد شد....

برفت عمر و نرفتیم راه عقل وادب

براستی که به بازی برفت چندین سال!

@namazesobh