نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

غفلت و اضطراب!


هرکسی در زندگی خود بدنبال کسب آرامش و رهایی از غم و اضطراب است.فقط مشکل این است که گاهی آرامش را از جایی جستجو میکند که در آنجا از آرامش خبری نیست! وقتی در آیات قرآن تامل میکنیم متوجه میشوبم که قرآن ریشه اضطراب را در دلخوشی بدنیا و جستن آرامش از دنیا میداند.در همه آیات وعده عذاب و جهنم مربوط به کسانی است که اطمینان بدنیا پیدا کرده اند و از لقاو دیدار پروردگار غافل شده اند! نمونه روشنش آیه 7 سوره یونس است: ان الذین لایرجون لقاءنا و رضوا بالحیات الدنیا واطمانوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون اولءک ماواهم النار....دراین دو آیه میبینیم که عذاب به کسانی نسبت داده شده که دراثر غفلت از آیات ونشانه های پروردگار در دنیا و اطمینان پیدا کردن به خود دنیا و جستن رضایت و آرامش از خود دنیا ، امید به آخرت و لقای پروردگار را از دست میدهند! در حالی که اگر اینها از این آیات و نشانه ها توجه به صاحب نشانه پیدا میکردند درنتیجه در همه این صحنه ها بجای اینکه دنیا و نشانه را ببینند متوجه صاحب نشانه و پروردگار میشدند.و آنوقت رضایت و آرامش رابدست مبآوردند ! بهمین راحتی! مشکل اینست که شما از سراب انتظار داری سیرابت کند! در حالیکه اگر صدسال هم دنبال سراب بروی ففط تشنه تر میشوی.جستجوی رضایت از خود دنیا اینچنین است.امابه محض اینکه توجه پیدا کردی که این ها همه نشانه پروردگارتوست یعنی در این صحنه ها پروردگار را مشاهده کردی ،شادی همه وجودت را دربر میگیرد! آنوقت است که فقط از عمل صالح لذت میبری.وکفر با وجودت ناسازگارمیشود.بمجرد نزدیک شدن به کفر و شرک بوی تعفنش را استشمام میکنی.اما از شکر و توحید وجودت سیراب میشود.دیگرنمیتوانی شاکر نباشی! غم وشادی ظاهری برایت فرقی ندارد چون همه اینها نشانه های اوست! و تو هم دلت به او وحضور او خوش است.به تعبیر زیبای سعدی :

غم وشادی بر عارف چه تفاوت دارد

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست!

@namazesobh

چشم روشنی!


یکی از سنتهای الهی که در قرآن مکرر بآن اشاره شده است سنت پاداش است.خداوند از یک رابطه همیشگی میان عمل آدمی و پاداش ویا کیفر آن خبر میدهد.اما گاهی در این میان از تعابیر خاصی استفاده شده که بر جذابیت مساله افزوده است.در آیه 17سوره سجده میخوانیم: فلاتعلم نفس مااخفی لهم من قره اعین جزاء بماکانوایعملون.یعنی کسی نمیداند که خداوند درپاداش اعمال انسان چه چشم روشنی برای او قرار داده است! واین آیات بیانگر رابطه حقیقی میان اعمال انسان و نتایج آن است.اما آنچه سبب غفلت آدمی است این است که میان حقیقت و اعتبار اشتباه میکند.آثار اعتباری و ظاهری و فریبنده و موقتی دنیا در نظرش جلوه میکند و بجای آب بسراغ سراب میرود! غافل از اینکه هیچگاه نور با ظلمت و علم باجهل و درستی با نادرستی برابر نخواهد بود.وهمیشه کسانی که فریفته جولان ظاهری و موقتی باطل شوند حسرتی همیشگی را بدنبال خواهندداشت.

@namazesobh

فرصت حیات


در روایت میخوانیم که فرصتها همانند ابرها درگذرند،..شاید اولین تصور مااین باشد که چنین فرصتهایی بندرت پیش میآیند و بنابراین متوجه حجم وسیع فرصتهایی که دراختیارماست نباشیم .اما حقیقت اینست که این خود ما هستیم که با نوع نگاه و مواجهه خود با پدیده ها ،آنها را به فرصت تبدیل میکنیم! پس هر کاری که از ما سرمیزند میتواند برچسب فرصت را داشته باشد! درآیه 21 سوره مایده ماجرای نوع مواجهه هابیل باقابیل بیان شده است : لین بسطت الی یدک لتقتلنی ماانابباسط یدی الیک... هابیل کسی است که تهدید قابیل را تبدیل به فرصتی برای خودش میکند و میگوید اگر تو برای قتل من اقدام کنی امامن چنین کاری نمیکنم! و بدین ترتیب هابیل پیروز واقعی این صحنه است.البته چه بسا در نگاه مادی وظاهری و دنیوی قضیه برعکس باشد.نکته دقیقا در همین جاست که در آغاز باید نوع نگاه خودمان را مشخص کنیم.بنابراین برای کسی که نگاهش الهی و باطنی است همه رخدادها میتواند فرصت محسوب شود و اینچنین است که آهنگ زندگی تغییر میکند! غم به شادی بدل میشود و یاس جای خودرا به امید میدهد و از همه بالاتر محبت و عشق فراگیر میشود ...

@namazesobh

اندیشه "والا"


از وقتی انسان به عالم پست "دنیا" هبوط کرد! مشکلاتش آغاز شد! و تا به همان خانه آغازینش برنگردد مشکلاتش باقی است! اما این سفری است که او خودش باید آغاز کند، آن هم سفری از جنس فکر واندیشه! ...واو هیچ راه دیگری برای رهایی از ملالت حاصل از حضور در دنیای دون بجز رشد و ارتقای اندیشه و فکر ندارد! البته همواره جسم مادی او که به تناسب دنیای مادی و خاکی از جنس ماده آفریده شده او را فریب میدهد و این توهم را در او ایجاد میکند که شادیش در گرو لذات جسمانی است! غافل از اینکه این همان گردابی است که به قعر چاه دنیا میکشاند.راه نجات از این گرداب تنها در تعالی اندیشه و روح است. او باید متوجه تفاوت میان جسم و فکرخود باشد و فکر واندیشه خود را از  اسارت جسم و تن رها سازد.وقتی اندیشه از زندان تن رها میشود ملالتهای ناشی از تزاحم مادیات هم برطرف میشود وجای خود را به شادی میدهد.واین همان سفری است که با نگاههای متفاوت وتعابیرمختلفی از آن یادمیکنیم: سفراز صورت به معنا،از اسفل به اعلا، از دنیا به عقبی، ....و این سفری است که بااندیشه و فکر صورت میگیردو همین است رمز آن حدیثی که ساعتی اندیشیدن را برتر از عبادت هفتادساله میداند! چون عبادتی که فقط باحرکات جسمانی صورت گیرد نه تنها تورا از دنیای پست جدا نمیسازد بلکه با توهمی که در تو ایجاد میکند و غروری که میآفریند تورا به مرکز گرداب نزدیکتر میسازد! پس حواسمان باشد که فریفته این رنگها و جذابیتهای ظاهری نشویم.این تنوع و تکثر برای آن است که به آن خالق "واحد" بیندیشیم .و به هرمیزان در این اندیشه فراتر رفتبم بر قدر و ارزش ما افزوده خواهد شد! خداوند در آیه 13 سوره حجرات فرمود...وجعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندا...اتقیکم...پس به این اختلافات ظاهری در قبیله و حزب و گروه و ملیت و ...تفاخرنکنید.همه اینها برای آنستکه از این ظاهربه آن باطن منتقل شوید و به تقوی برسید و درنهایت فقط همان تقوی ملاک سنجش شماخواهدبود!

@namazesobh

"او" توانای مطلق است!


نفاوت مهم صفات الهی با غیر در همبن است که هیچ صفتی در خداوند محدودیت ندارد و مطلق است، برخلاف غیر خداوند که هیچ وصفی دراو مطلق نیست.پس بهمان میزان که غیر خداوند در همه امور دچار ضعف و عجز و ناتوانی اند برای خداوند هیچ حدواندازه ای وجود ندارد.قرآن کریم بارها این عبارت را تکرار کرده است که: ان ا...بکلشیی قدیر.شاید یکی از دلایل این تکرار هم آن باشد که فراموشمان نشود که برای او محدودیتی وجود ندارد و بنابراین اطمینان قلبی ما به یاریش خدشه دار نشود.بنابراین برای کسانی که ایمان به خداوند دارند نه تنها یاس و نومیدی بی معناست بلکه انتظارمیرود که هیچگاه آرامش و اطمینانشان ازبین نرود.

@namazesobh