نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

ارزش رهایی از غیرحق



از ویژگیهای امور دنیا آن است که درنگاه عمیق چیزی را می یابی که درنگاه سطحی نمیبینی بلکه گاه خلافش را میبینی!

معمولا درنگاه نخست ما به اطرافیان خویش دلبسته میشویم و به نوعی درما تاثیر میگذارند.

در نگاهی سطحی این دلبستگیها نقطه اتکای ما

دیده میشوند در حالی که درحقیقت اینها بتهایی است که رهایی از اسارت آنها موجب حرکت ما میشود.مولانا با یک مثال بزیبایی این حقیقت را بیان میکند:

آب در کشتی هلاک کشتی است

آب دربیرون کشتی پشتی است!

همین آبی که وقتی بدرون کشتی نفوذ میکند سبب غرق شدن کشتی میشود ، اگر به بیرون کشتی هدایت شود نه تنها مضر نیست بلکه کشتی برروی آن حرکت میکند ! غیر خدا هرچه باشد اگر درون دل آدمی بیاید تبدیل به بت میشود و مانع از حرکت است!  دل آدمی اگر بتخانه شود قدرت حرکتش را ازدست میدهد. القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیرالله

دل خانه خداست.درخانه خدا غیر خداراراه مده.

از اینجاست که دل تنها بایاد او آرام میگیرد و به همبن جهت است که اولیای الهی حزن واندوهی ندارند! پس اگر اتفاقی در زندگی پیش آمد که ظاهرش نامردی دیگران است ، قدرش رابدانیم! زیرا میتواند زمینه رهایی مااز یک بت و عامل حرکت ماباشد! غیرحق هرچه که باشد  دلبستنی نیست!....

@namazesobh

چرافقط او؟


انسان در دنیا در وضعیتی بظاهر متناقض به پیش میرود.از همان آغاز درختی بظاهر فریبنده در مقابلش قرار میگیرد لکن باو میگویند از آن نخور!...واین تقابل ودرگیری همچنان ادامه می یابد.خیلی از جاذبه ها در مقابلش هست اما نباید بسمت آنها برود و از خیلی چیزها بظاهر خوشش نمی آید اما باید بسراغش برود!

بنظر میرسد در مجموع آنچه حاصل این ماجراست این است که بنوعی استقلال و رهایی از شرایط بیرونی برایش حاصل شود!

رشد وتعالی او در رهایی اوست! البته این رهایی از غیر حق است که در نقطه مقابلش به وابستگی به حق میانجامد! بهرمیزان که از شرایط بیرون خودش آزاد ورها میشود با مطلقی متحد میشود که در خود اوست! یعنی به نوعی استقلال ورهایی واقعی دست می یابد.دیگر حال خوش او وابسته به شرایط بیرون نیست.دیگر جزر ومدهای بیرونی او را دچار فراز وفرود نمیکند.اوبه ثبات و آرامشی دست یافته که هیچ قدرتی نمیتواند آن آرامش را از اوبگیرد زیرا او به قادری مطلق تکیه کرده است و وابسته هیچ چیز دیگری نیست! به همین جهت است که فرمود :

کلمه لااله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی

براستی توحید حق دژ مستحکمی است که تنها ساکنان این قلعه از همه عذابها رها هستند!

خدایا ما را به مقام اخلاص در توحیدت نایل فرما!.....

@namazesobh


نماز همه حقیقت ماست


گاه ممکن است فلسفه تاکید فراوان قرآن وروایات برنماز واقامه آن برای ما سوال برانگیز شود.مگر نماز چه حقیقتی باخود بهمراه دارد که اصلاح همه امور وابسته به اصلاح نماز است؟! 

حقیقت آن است که بانگاهی که معمولا ما به نماز داریم این تردید بجاست! بله، اگر نماز همین چند دقیقه حرکات والفاظی است که هروقت کارهابمان تمام شد بسرعت میخوانیم که قضا نشود!،واقعا بنظرنمیرسد اصلاح هیچ امری بدان وابسته باشد!! البته قطعا این نماز امتثال امرالهی محسوب شده و فرد را از خطر کفرنجات میدهد اما آثار شگفتی که برای نماز آمده است ماجرای دیگری دارد.حقیقت نماز که اصلاح امور وابسته بدان است زمانی تحقق می یابد که باهمه وجودمان دربرابر حق سربسجده بگزاریم! یعنی وقتی میگوییم ایاک نعبد...واقعا حالمان در زندگی اینچنین باشد که برای غیر خدا هیچ نقش و فعل واثری قایل نباشیم.وقتی میگوییم الله اکبر حال درونی ما درهمه اوقات ابنچنین باشد که خدا در نظرما از همه چیز بزرگتر و مهمتر جلوه کند بگونه ای که هیچ عامل دیگری درمقابل او نتواند برما تاثیرگزارباشد! و.....یعنی درحقیقت همه وجود ما در همه اوقات بتمامه تسلیم و شیدای حضرت حق قرارگیرد! ...حال آیا دراینصورت امکان حرکت بسوی شیطان واطاعت وسوسه هایش پیدا میشود؟ آیا دراینصورت انگیزه ای برای گفتن دروغ وتهمت و غیبت و...باقی میماند؟آبا بااین وجود دلیلی برای زیرپاگذاشتن حقوق دیگران باقی میماند؟ آیا چنین فردی جز به انصاف و صداقت سخنی برزبان جاری و نیتی در دل می پروراند؟....و تنها در اینصورت است که همه اموردیگرنیز اصلاح میشود....یعنی زمانی که نماز محدود به انجام حرکات والفاظی در چنددقیقه نباشد بلکه به یک نوع سلوک و زندگی در همه اوقات بدل شود.

اینجاست که میگوییم:

خوشا آنان که دایم درنمازند!....

@namazesobh


ارزش واقعی انسان


همه سرنوشت آدمی برمدار ارزشی که برای خودش تعیین میکند رقم میخورد!  زیرا به نحوی انسان همواره در حال معامله است!سرمایه ای

را میدهد و بهایی میگیرد.اما دراین میان اگر ارزش سرمایه خودش رانداند طبعا به بهایی کم آنرا ازدست میدهد.کاروانیانی که یوسف را درچاه یافته بودند و قدرش را نمیدانستند او را به چند درهم فروختند: وشروه بثمن بخس دراهم معدوده!  ...همه ما در معرض چنین فروشی هستیم.وتنها در صورتی زیان نمیکنیم که یوسف وجود خویش را بشناسیم! یوسفی که بهایی گزاف دارد وخدای بزرگ اورا دروجود همه ما بامانت نهاده است و آن گوهر انسانیت ماست.علی علیه السلام فرمود که آگاه باشید خود را به بهایی کمتر از بهشت نفروشید!...

امروز سالروز تولد دختری گرانمایه حضرت معصومه سلام الله علیهاست.دختری که قدر خویش را شناخت و صاحب کمالات شد.آری،

دختر اگر قدرش دانسته شود که مظهر جمال و زیبایی الهی است آنچنان در اوصاف الهی پیش میرود که همه وجودش منشا خدایی شدن خانواده اش واطرافیانش میشود اما اگر قدرش دانسته نشود ،زنده بگورسپرده میشود!...

کاش این مظاهر جمال حق قدرخودرادریابند!

@namazesobh

جزاوپناهی نیست!


اگر آدمی پا به صحنه غیب نگذارد و تنها هر آنچه با چشم ظاهر میبیند را باور داشته باشد با مشکلات بسیاری روبرو میشود! زیرا با انکار حقیقت  نمیتوان اثرش را ازبین برد! ومعلوم نیست که ابن سودای انکار حقایق از کجا در انسان پیدا میشود؟ ابن لجاجت و مقاومت بیهوده ای که در پذیرش حقایق از خود نشان میدهد...حتی اگر فرزند پیامبر خدا باشد! ..نه تنها مقاومت میکند بلکه استدلال هم میکند..اما همه استدلالش بر پایه همان چشم ظاهر است! بیچاره کوه بزرگ را در مقابلش میبیند و میگوید: ساوی الی جبل یعصمنی من الماء!!! او خیال میکند کوه از خود اراده ای دارد!! که پناه او شود!! و سخن دلسوزانه پدر پیر را برنمی تابد که فرباد میزند: فرزندم امروز پناهگاهی در مقابل اراده حق نیست!! ...

آری...مقاومتهای بیهوده و دست و پازدن های جانکاه بواسطه تکیه بر چشم ظاهر و بسنده کردن به همین دنیای رفتنی است...اما وقتی به وجدان درونت گوش میدهی و در برابر ندای حق تسلیم....میبینی که همه عالم نیز در برابر تو تسلیم است!  تا تسلیم حق نشوی تسلیم تو نمیشوند!!!...

@namazesobh