نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

مشکل کجاست؟


امروز صحبت پس از نماز صبح در خوابگاه به چالشی کشیده شد!...چالشی که شاید در پس ذهن خیلی از دانشجویان وتحصیل کرده های ما باشد.همان سخنی که همه جا شنیده میشود.ابهام نسبت به آینده کاری و جایگاه اجتماعی و ثمره سالها تلاش تحصیلی...که البته کاملا سخن درستی است و کسی نمیتواند منکر آن شود.من بدون اینکه بخواهم صورت مساله را نادیده بگیرم ویا شرایط راتوجیه کنم حرف دیگری داشتم.سخنم این است که مادراین جا بادو مساله روبرو هستیم.یکی آثاراجتماعی این قضیه و سوء تدبیرهایی که منجر به آن شده که محل بحث مانیست.اما یک جنبه دیگری هم قصه دارد وآن اینست که آیا هریک ازما به عنوان یک انسان رشد و پیشرفت و به ثمر رسیدن خود را در چه میدانیم؟ البته اگر از فضای عمومی جامعه امروز بپرسیم همه اینها را در رسیدن به کار و درآمد و..تعریف میکنند ولی من اعتقادم براینستکه اینچنین نیست. زیرا مطابق آنچه مااز خرد خویش میفهمیم رشد انسان در رشد وتعالی فکرواندیشه ونیات واعمال خودش است واینها ربطی به کار و درآمد وتشکیل خانواده و...ندارد یعنی اینچنین نیست که نداشتن کار مانع از رشدوتعالی فکر وروح باشد.بله داشتن کار به داشتن درآمد ووضعیت مالی منجرمیشود ولی درآمد مالی مساوی تعالی روحی نیست.وآنچه هدف خلقت آدمی است تعالی روحی ومعرفتی است که شغل و درآمد مقدمه و زمینه کار است نه هدف.البته ممکن است زمانی باشد(مثل وضع فعلی جامعه ما) که اکثریت افراد تنها دغدغه مالی و دنیوی داشته باشند ولی این اکثریت ها ملاک درستی نیست.چه بسا زمانی باشد که اندیشه حق ودرستی در جامعه غریب باشد.تنهایی شخصیتهایی چون علی ع در زمانه خودشان گواهی بر همین امراست.درد دل کردن او باچاه باین معناست که هیچ کس بافضای فکری و روحی وی همراه نیست!

براستی آیا پیروی از علی ع پیروی از او در فکر واندیشه هایش نیست؟؟....

@namazesobh

اخلاص علی ع


روز ضربت خوردن مولای متقیان امیرمومنان علی بن ابیطالب علیه السلام است.

از حضرتش بسیار شنیده ایم.یکی از آنها این مواجهه حضرت باقاتلش است.دلجویی از قاتل و حساسیت به پذیرایی از او هر کسی را به تعجب وامیدارد که مگر میشود کسی باقاتل خودش چنین مهربان باشد؟ واین حرکت نشانه از نوع سلوکی دارد که امروزه و در این وانفسای اخلاق و انسانیت ازقضا کلیدی راهگشا برای ماست! بسیاری از معضلات اخلاقی صرفا از کینه ها و دشمنی ها تغذیه میشوند واگر آبی به پای درخت کینه ها ریخته نشود از ریشه خشک میشود!  علی ع قهرمان توجید است یعنی شخصیتی است که حتی یک اخم برای غیرخدا از اوسرنمیزند چه رسد بآنکه حقی را از کسی ضابع کند! و سر این محبت بی قیدوشرط بدیگران همبن نکته است! برای علی ع آنچه اهمیت دارد محبوب ومعبودش است ولذا اساسا گویا کار دیگران را نمیبیند.

واین بهترین راه ریشه کن کردن باطل از صحنه وجود است زیرا هر چیزی بواسطه ترک کردن سخن از او  ازبین میرود.بیاییم این خصلت رااز مولایمان بیاموزیم و به افکار منفی، به کینه ها و دشمنیها اجازه رشد ندهیم وان از طریق بی توجهی است.الباطل یموت بترک ذکره همانند علفهای هرزی که اگر ازریشه کنده نشوند بسرعت تولید مثل میکنند....

@namazesobh

طراوت روح


یکی از آثار گذر عمر فرسایشی است که در جسم و بدن انسان مثل همه دیگر موجودات عالم پدید میآید.معمولا افراد تمایل چندانی به عبور از سنین جوانی ندارند!  و بهمین جهت گاهی از افشای سن واقعی خود پرهیز میکنند.

همه این نگرانیها بواسطه آن است که زمان آدمی را فانی میکند و اجازه توقف باو نمیدهد.

و آدمی هم فناشدن وازبین رفتن رادوست ندارد

اما جالب است بدانیم که در نگاه اولیای الهی قصه کاملا متفاوت است.آنها محکوم زمان واقع نمیشوند بلکه حاکم برزمان اند! و درنتیجه هیچگاه احساس فرسودگی بآنها دست نمیدهد!

رمز قضیه این است که چشم دل آنها به عالم وانسان گشوده شده است!  ووقتی اندیشه به جریان میافتد وچشم دل باز میشود تکرار و ملال و فرسایش از میان میرود وجای خود را به حیات وتازگی میدهد!  اصلا حیات و تازگی و طراوت فقط در پرتو فکر و روح انسان است.

اگر انسان توجه به حقیقت خودش پیدا کرد که همان روح اوست از چنبره زمان خارج میشود وهمیشه جوان و باطراوت باقی میماند! زیرا زمان قدرت فرسایش روح آدمی را ندارد!

وچه غفلت بزرگی است غفلت از چنین حقیقت

شگرفی!...واینجاست که عظمت آدمی آشکار میشود.عظمتی که ناشی از عظمت اندیشه و روح الهی اوست واگراو باین گوهر توجه کند

زندگیش همیشه باطراوت خواهدبود! 

@  namazesobh

شکوه عقل


روز میلاد امام مجتبی علیه السلام است.از کلمات نورانی حضرت است که 

لا غنی اکبر من العقل

یعنی بی نیازی ای بالاتر از عقل نیست.

بیاییم اندکی در این کلام تامل کنیم.

معمولا ماانسانها براساس حس ظاهری خود بی نیازی را در بهره مندی از امکانات و داشتن بیشتر تعریف میکنیم در حالی که میدانیم و میبینیم که این خواسته ها حد یقف ندارد ولذا عملا کسی از داشتن بیشتر به احساس 

بی نیازی نمیرسد!!

اینجاست که بتدریج معلوم میشود چرا امام مجتبی ع ملاک بی نیازی را در بهره مندیهای دنیوی نمیجوید .اما چرا حضرت عقل را ملاک میدانند؟

بدیهی است که زمانی آدمی واقعا بی نیازی را احساس میکند که از سطح دنیا فراتررود وگرنه در متن دنیا که قراردارد و بجز آن نمیاندیشد این احساس دراو پیدانمیشود.حال صحبت در این است که این درک جز با  عقل پبدا نمیشود.عقل است که پوچی تعلقات دنیوی را درمی یابد و باین نتیجه میرسد که فقط با داشتن خودش آن  آرامش پیدا میشود!

@namazesobh

برای خدا !


دیروز در برنامه معرفت جناب حکیم دینانی به شرح این روایت پرداختند که خلقت الاشیا لک و خلقتک لاجلی...تاکید ایشان بر تعبیر لاجلی بود.در این حدیث قدسی خداوند میفرماید که ای انسان من عالم رابرای تو خلق کردم یعنی مقام تو از همه آنها بالاتر است اما حواست باشد که تو برای آنها نیستی! یعنی هیچ چیزی از تو بالاتر نیست.در این کره خاکی تو بالاترینی...بنابراین قدر خودت را بدان! تو برای خدا هستی!

پس تلاش تو باید مصروف شناخت و معرفت و فهم خدا شود...مصروف شناخت وفهم مراتب حقیقت خودت شود چون تو خیلی فراتر از این ظاهری هستی که باچشم سر میبینی ..مثلا این روزه ظاهری که پرهیز از خوردن و...است برای این است که فکرتو هم روزه دار شود و از اوهام وخیالات جدا شود.برای این است که در فکرواندیشه موحد شوی و به غیر خدا نیندیشی...پس لایه های عمیق تر وجودت را دریاب....که همه این شکوه و عظمت خلقت برای رسیدن تو باین درجه از فهم و آگاهی و شعور است....

@namazesobh