نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

مهمترین درخواست از خدا!



اگر به هریک از ما یک فرصت و تنها یک فرصت داده شود که تنها یک درخواست از خداوند داشته باشیم ...شما چه چیزی از خدا درخواست خواهید کرد؟

سلامتی؟سعادت دنیوی؟یا اخروی؟یا....

اما امام سجاد ع در مناجات راجین درخواست دیگری را دارد :

اللهم اخلصنی بخالصه توحیدک!

خدایا توحید خالص بمن عنایت فرما!

ممکن است این دعا در آعاز برای ما سنگین جلوه کند و حتی اهمیتش را دریاعت نکنیم!اما لا تامل بیشتر نکات فراوانی بدست میآیدو معلوم میشود که در سابه توحبد خالص گویا به همه خواسته هابت رسیده ای! واقعا چه ارتباطی میان توحید و خواسته های متنوع ما وجود دارد؟

وقتی نگاه انسان توحیدی باشد و همه چیز را از ناحیه خداوند ببیند در نتیجه هرچه باو میرسد در نگاهش زیباست.و بلکه هرآنچه در عالم هست برایش لذت بخش است!بنابراین همه چیز درتحت قدرت و اراده و خواست محبوبش قراردارد...تنها کاری که اوباید بکند تلاش برای رسیدن بابن مرتبه از معرفت است و البته در ابن تلاش نیز اومستظهر به کمک الهی است..

لذا در عین حال که رسیدن به چنین معرفتی کار ساده ای نیست اما قرار است که خداوند او را به چنین مرتبه ای نایل سازد..پس جای هیچ نگرانی نیست! ما فقط باید وظایف خودمان را انجام دهیم ..خداوند کار خودش را خوب میداند!!

@namazesobh

حضور و غفلت


حدیث زندگانی آدمی حدیث عجیبی است.هم خودش مخلوق ممتاز حق است و هم در یک تعامل مستمر با حق تجربه میآموزد وهم در این حرکت همیشگی پرده های مختلفی از حضور و غیبت از حق را مینگرد!

خقیقت آن است که همه لحظاتی که بگمانش تلخ میآید نتیجه غفلت خود او از آن فیض همیشگی است.وقتی ماهی در آب خیال میکند که آبی هست که او از آن بی خبراست و درآن آب به آرامش میرسد نتیجه این غفلت آنست که مدتی را بدنبال آب موهوم میچرخد در حالی که در همه این مدت در آب بوده ولی خود از این حضور غفلت داشته و در نتیجه این غفلت جز دلهره و اضطراب حاصلی نداشته است.

پس تلخی و شیرینی مربوط به خرد ودرک خود اوست و گرنه جز حیات و شیرینی و محبت و انس و الفت و ..چیزی در این عالم نیست چون جز حق چیزی نیست و از او هم جز اینها صادر نمی شود! پس باید گفت؛

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علتهای ما....

@namazesobh

ضرورت بازگشت به او


خالق انسان وجود آدمی را بگونه ای آفریده که تنها با یاد و توجه به او آرامش پیدا میکند.اما این توجه و تذکر می بایست اختیاری و به کمک فکر و اندیشه خودش باشد.بستر زندگی دنیا که مرکز غفلت و دوری از وحدت اولیه و محل تقدیس و ترغیب معبودهای کاذب است او را از اصل خودش دورمی سازد.سرگرمی به غرایز و فرورفتن در لذات محدود و موقتی بهترین فرصتهای رشد و تعالی را از او میگیرد و درنهایت نیز نه آرامشی را به ارمغان میآورد و نه میتواند ریشه دلهره ها را بخشکاند.اینها همه به سبب آن است که روح آدمی از جنس دیگری است و با انس ولذت دیگری به آرامش پایدار میرسد...اما قدم نخست در این راه همین است که ضرورت این بازگشت را دریابد و متذکر شود که شوق واشتیاق اساسی و آرامش و رضایت پایدار در این کثرات دنیای مادی حاصل نمیشود

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست

عالمی دیگر بباید ساخت وزنو آدمی

این تذکر و توجه درسایه تعالی ساحت معرفت و اندیشه پدید می آید.وقتی فکر واندیشه اوج میگیرد و چشم خویش را به ساحت ربوبی پروردگار میگشاید آن گاه است که شوق و اشتیاق درونیش افزون میشود وراهی سفر عشق میشود.

@namazesobh

نیازمستمر به امداد الهی


گاهی اززبان فرزندان و نسل جدید میشنویم که از تغییر شرایط میگویند و بدنبالش نتیجه میگیرند که نیازهای آنها هم تغییر پیدا کرده..وحتی گاه سستی های خود در زمینه توجه به امور معنوی را این گونه توجیه میکنند که در دوره جدید دیگر نیازی به این امور نیست.

اما اشتباه بزرگی که در این میان وجود دارد این است که نیازهای معنوی انسان ربطی به امکانات وشرایط بیرونی ندارد والا  باتوجه به پیشرفتهای شگفت بشر در دوره جدید می بایست بساط معنویات برچیده میشد در حالی که   تشنگی امروز دنیا به مسایل معنوی نشان میدهد که اینچنین نبوده و نخواهدبود.

واقعیت ابن است که نیاز انسان به امور غیرمادی و معنوی یک نیاز ثابت و مستمر است که تغییر امکانات بیرونی در اصل آن نیاز تغییری ایجاد نمیکند و بی توجهی به این نیازها تنها فرصتهای بی بدیلی را در حیات او برباد میدهد.خروج حتمی  انسان از عالم  مادی و ورود حتمی او به عالم آخرت اقتضا میکند که به بک سلسله نیازهای مستمر خودش توجه کند و جالب اینجاست که این توجه میتواند بسیاری از معضلات لاینحل زندگی دنیوی او را نیز برطرف نماید.انکار این نیاز آن را رفع نمیکند بلکه تنهازمان های ارزشمندی را ازما سلب خواهد کرد چرا نیاز آدمی به امورمعنوی نیازی ثابت است.

@namazesobh

آرامش پایدار


کم نیستند افرادی که امروزه بدنبال راههای کسب آرامش آنهم آرامشی پایدار در زندگی خود میگردند.شاید ضرورت این عطیه الهی در زندگی های گذشته نه چندان دور کمتر احساس میشد زیرا بصورت طبیعی وجود داشت! مثل بسیاری از اموردیگر نظیر ضرورت ورزش که آنهم در گذشته احساس نمیشد چون بصورت طبیعی با فعالیتهای روزمره ای که بصورت غیرماشینی انجام میشد بدست می آمد.

یکی از گمشده های مهم عصرما آرامش است که بسیاری افراد پس از رسیدن به نقاطی که روزی آرزوی آن را داشته اند میبینند آرامش مطلوب حاصل نشده است! و لذا مجدد با هدف گذاری برای نقطه ای دیگر تلاش دیگری را شروع میکنند...اما این نارضایتی همچنان ادامه پیدا میکند!

ما در اینجا بدون اینکه بخواهیم به جزءیات مساءل مختلف واردشویم که البته خود آن در بسیاری موارد امر لازمی است می خواهیم به نکته ای اشاره کنیم که در لسان قران  و روابات و نیز ادعیه آمده است.

انسان ظرفیت بی منتهایی دارد که اگر این ظرفیت فعال شود هیچ مانعی نمیتواند در مقابل اراده اوبایستد همچنان که اگر این ظرفیت فعال نشود هیچ حرکتی در او صورت نخواهد گرفت! اما آزاد سازی این انرژی درونی جز با پیوند با مرکز اصلی ارتزاقش حاصل نمیشود و آن مرکز اصلی عالم ربوبی است.به محض اینکه توجه انسان به عالم ربوبی جلب شود و پیوند میان فکر و اندیشه از یکسو و دل و نیت او از سوی دیگر با آن عالم برقرارشود بتدریج ابن انرژی بیکران درونیش آزاد شده و آنوقت است که طعم آرامش پایدار را می چشد! و لذاست که قرآن میگوید

تنها وتنها بایاد او دلها آرام میگیرد!

@namazesobh