نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

لذات خیالی و نگرانیهای موهوم


وقتی کودکی بابدست آوردن شکلاتی خوشحال و بااز دست دادن آن گریان میشود ما بزرگترها بالبخندی از کنارش عبور میکنیم و باو میگوییم اینکه نگرانی ندارد! در واقع هم خوشحالیش را بی جهت میدانیم و هم نگرانیش را...

حال وقتی اولیای خدا به وضع و حال ما نگاه میکنند همین برداشت را دارند که

ازخیالی نامشان و ننگشان

وز  خیالی صلحشان و جنگشان!

ما برای اموری همه زندگی ووجود خود را فرو می پاشیم که در نگاه اولیاء حق پشیزی ارزش ندارد! برای نام و نشانی میجنگیم که در قاموس آنها تعریفی ندارد چرا که آنها این تضمین الهی را باور کرده اند که خداوند روزی دنیای ما را بعهده گرفته و فقط از ما میخواهد که زندگی ابدی خویش را بسازیم لذا برای این لذات خیالی دنیا و نگرانیها و ترسهای موهومش جایی در زندگی باز نمیکنند....

@namazesobh

پروژه عبور!


شگفتیهای خلقت خدا آنقدر زیاد است که نمیتوان در مقابلش سر بسجده نگذاشت.یکی از این شگفتی ها همین ماجرای عبور آدمی از همه دلبستگیهای دنیوی و بازگشت به خود اوست!

انسانی که وجودی دارد بشدت مستعد و آماده برای وابسته شدن به تعلقات رنگارنگ و جذاب زندگی دنیوی....می باید همه این دلبستگیها را رها کند و بسوی او برگردد!

سختی کار را هرکسی بنحوی در زندگی اش تجربه میکند.یکی دلبسته پول میشود وجداشدن از آن برایش وحشتناک است دیگری دلبسته جاه و مقام و میز است و سونی دلش را به معشوق دیگری داده که جداشدن از او برایش مساوی مرگ است!

اما همه اینها باید از همه این ها رها شوند!

و جالب اینجاست که همه تجربه های جذاب و زیبای زندگی و تجربه های ناب هستی در همین جداشدنها نهفته است یعنی دقیقا همان جایی که برایت سخت است!

و اگر معرفت کافی نداشته باشی و ندانی که چه سود عظیمی و خیر کثیری در پشت این جدایی نهفته است ممکن است خدای نکرده به خدای مهربانت سوء ظن پیدا کنی!و حال  اینکه همه اینها برای نجات خود توست!همه این جراحی ها برای اینست که حیاتت از دست نرود...اگر بدانی که در پشت این پوژه زیبای عبور از همه چیز و همه کس و...چه دریای بزرگی از آرامش و شوق و شادی و شعف پایدار نهفته است لحظه ای در این تصمیم درنگ نمیکنی و ب شجاعت تمام پا در وادی حذف همه غیریت ها میگذاری و همه اسماعیل ها را پیش پای محبوبت قربانی میکنی و با خودت این کلام را زمزمه میکنی که

لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون..

پرواز کن پرواز کن...

پرهای خود را بازکن...

یک بار دیگر در رهش ...

این نغمه را آغاز کن....

مولا بسویت آمدم...

آغوش خود را باز کن....

(سروده شهید عارف دکتر سید احمد رحیمی(

@namazesobh

بی معنایی نومیدی


یکی از حالاتی که در طریق حرکت بسوی حق بر ادمی ممکن است عارض شود ناامیدی است.اما اگر درست تحلیل کنیم میبینیم که اساسا نومیدی از خدا امری بی معناست!

با یک مثال مطلب را بیان میکنم.

فرض کنید ماهی که در دریا زندگی میکند و همه حیاتش وابسته به اب است اگر تصور کند که من چقدر از اب حیاتبخش دورم !و با همین تصور مدتها در جستجوی آب باشد و سرانجام از دستیابی به آب نومیدشود ...ما که از بیرون باو نگاه میکنیم میفهمیم که چقدر دچار اشتباه است و چقدر این حالت نومیدی از قرار گرفتن در آغوش آب  بی معناست! چرا که او اساسا بدون اینکه در آغوش آب باشد نمیتواند باین مساءل بیندیشد!

آری نومیدی از درگاه الهی کلامی بی معناست ..د درگاه حق هرچه هست عشق است وامید!

@namazesobh

درخت تناور شوق

درخت تناور شوق!

اگر سخن امام را تالی تلو کلام خدا دانسته اند بی جهت نیست!

کلمات عارفانه امام سجاد ع با همه تاروپود وجود انسان بازی میکند! و او را در راهی که می باید سوق میدهد...این جملات هم معرفت می بخشد زیرا بانسان تعلبم میدهد که چه مراتبی از ارتقای حقیقی(ونه ارتقای پوچ دنیوی!)پیش پای اوست و هم شوق ایجاد میکند و در ذره ذره وجودش عشق می افریند!

وانسان جز ایندو چه میخواهد ؟عشق و معرفت به حق!!

در فرازی از مناجات عارفین میخوانیم

الهی فاجعلنا من الذین ترسخت اشجارالشوق الیک فی حدایق صدورهم!

پروردگارا ما را از کسانی قرارده که درختان تناور شوق به تو در باغ سینه هایشان روییده

و اخذت لوعه محبتک بمجامع قلوبهم

و اتش محبت تو سراسر دلهای انان را در برگرفته....

مگر میشود ادمی این کلمات از جان برامده امام سجاد را بشنود و شوق حرکت در او جوانه نزند؟!

خدایا میدانم که این تویی که میتوانی چنین درختانی در وجودم بنشانی وفقط تو....ومیدانم که بنده ناتوانت را ناامید نمیکنی!!....

@namazesobh

خدا خدای همه است

خدا خدای همه است!

یکی از کسانی که نوشته دیروز رو حونده بود و ظاهرا دل پردردی داشت در پیامی از خدا گلایه کرده بود که انگار خدا خدای بعضی هاست و فقط صدای اونا رو میشنوه!!

اما حقیقت امر این نیست.ما در واقع خدایی خدا رو درست درک نکرده ایم و بهمین دلیل خیال میکنیم انچه ما میخواهیم را بی کم و کاست باید بمابدهد!...از طرف دیگر نیاز واقعی خود را هم نمیدانیم و باز هم خیال میکنیم  انچه میخواهیم نیاز واقعی ماست.اما اگر بدانیم که انچه بااصرار میخواهیم نیاز واقعی مانیست و اگر بدانیم که خداوند جز مصلحت ما را نمیخواهد انگاه تردیدی نخواهیم داشت   که او خدای ما نیز هست!

پس کافی است تصورات خود را از نیاز و از خدا و...اصلاح کنیم و این فقط در دست خود ماست!  

@namazesobh