نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

پروای دوست


شاید یکی از جملات کلیدی که در طول زندگی دینی خود بسیار شنیده ایم عبارت(اتقوا ...) باشد که اتفاقا بدلیل زیاد شنیدن گویا اثر خودش را از دست داده در حالی که حاوی نکات بسیار مهمی است. در حقیقت هر وقت انسان از خداوند فاصله و لو کوتاهی میگیرد بدلیل اینستکه بهمان میزان به "غیراو" دل میبندد و نزدیک میشود! و همین بزرگترین اشتباه اوست! زیرا همه چیز مظهری از خود اوست و در نتیجه بهترین تکیه گاه باز هم خود اوست! یعنی در هیچ حالی نباید این توهم برایش پیدا شود که خودش را در نزد کسی بخواهد عزیز کند به بهای اینکه لحظاتی از خدا غافل شود!  زیرا غفلت از او هزینه سنگینی دارد.دیگر باید بدون پشتوانه او حرکت کند! و این بسیار سهمگین است! و انسان عاقل هیچگاه چنین کاری نمیکند.لذا همواره مراقب است که "پروای او" را از دست ندهد .و اینچنین است که "اتقواا..." به تابلویی همیشگی در مقابل چشمانش تبدیل میشود.خداوند در آیه ۲۸۳و۲۸۴ سوره بقره اشاره میکند که اگر کسی بشما اعتماد کرد و شما را امین خود قرار داد ، پروای خدا را داشته باشید و جانب امانت را رعایت کنید زیرا همه آنچه در آسمانها و زمین است در ید قدرت اوست و او از نهان و آشکار شما مطلع است.....

آری!  اگر پروای اورا داشته باشی خویت بهاری میشود ووجودت گلستان!

بی تو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب

باتو هستم چون گلستان خوی من خوی بهار....

@namazesobh

دولت بی زوال


حکایت آدمی حکایت عجیبی است! و براستی که فقط خالقش از حقیقت او باخبراست چنانچه به فرشتگانش هم فرمود:انی اعلم مالا تعلمون!

یکی از مظاهر عظمت این مخلوق بظاهر کوچک اینست که گاه  کسانی را می بینی که با بفعلیت رساندن ظرفیت بیکران درون خویش به سطحی از "زیبایی و شگفتی" رسیده اند که با همه وجودت در مقابل خالقشان زانو میزنی! 

خداوند در آیه ۲۷۳ سوره بقره از گروهی نام میبرد که با وجود اینکه در تنگدستی شدید قرار دارند ولی آنچنان "نگاه آخرت بینی" را خداوند بآنها عنایت نموده که دیگران آنها را اغنیا میپندارند! یعنی  در رفتارشان بگونه ای عمل میکنند که گویا هیچ مشکلی ندارند. اینان کسانی هستند که از آزمایشهای دشوار الهی سرفراز بیرون آمده  و نمره قبولی عاشقی را دریافت کرده اند!

عشق زاول سرکش و خونی بود

تا گریزد هر که بیرونی بود!

و براستی که مشاهده این انسانها آدمی را به وجد میآورد.کسانی که به سرمایه ای همیشگی مبدل شده و "دولتی بی زوال" یافته اند و در مشاهده آنها گوشه ای از عظمت هستی را میتوانی ببینی و آنگاه بر خود حسرت بری که چرا اینقدر از قافله دور مانده ای!

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال

بی تکلف بشنو دولت  درویشان است!

@namazesobh

جان جهان


حکایت آدمی عجیب بوده وهست.موجودی که در یک بازه بسیار وسیع باندازه پهنای آسمان و زمین میتواند سیر کند.از یک سو از فرشتگان برتر شود و از آن سو از چارپایان تنزل کند!

خویشتن نشناخت مسکین آدمی

از فزونی آمد و شد درکمی

و آن نکته عجیب اینجاست که همین آدمی وقتی که قدر خود را نمیشناسد و مقام جانشینی خدارا در نمی یابد ،عاجز و درمانده شده به هر حقارتی تن میدهد و وجودی تلخ و عبوس پیدا میکند! 

جهان آن تو و تو مانده عاجز!

زتو محرومتر کس دید هرگز!

چه میشود کرد،وقتی آدمی اینچنین خود را تنزل میدهد.همه این امور در گرو آنست که جنبه "من الحقی" خودش را دریابد وبفهمد که او " جان جهان" است! و وقتی این "جان"ها یکدیگر را پیدا میکنند  آن اتحاد عظیم رخ میدهد!

بود از هرتنی نزد تو جانی

وزو دربسته باتو ریسمانی

هرچند ما در تن آدمیان شریک نیستیم ولی در جان با آنها شریکیم و این الفتی که باهم داریم از آنجاست.لذاست که مردان خدا  نسبت بیکدیگر احساس یگانگی دارند.جز دوستی و عشق و مودت در میانشان نیست چرا که تنی در میانشان نیست ! و همه آن "جان " مشترکند!

جان گرگان و سگان از هم جداست

متحد جان های مردان خداست

و ای کاش قدر خویش میدانستیم و از این کف های میرای از بین رفتنی دنیا متاثر نمیشدیم و لذت حضور حق را درک میکردیم.

تو مغز عالمی زان در میانی

بدان خود را که تو "جان جهانی"!

@namazesobh

هستی پنهان من


یکی از بازیهای کودکان "گل یا پوچ" است.یک نفر دو دست خودش را "مشت"میکند و دیگری باید تشخیص دهد کدامیک‌ پوچ است.معمولا مشت پوچ را بزرگتر نشان میدهند تا طرف مقابل گول بخوردو گمان کند که گل همانست! قصه دنیا همین است. تنها"مشت خدا"ست که پر است وپوچ نیست ولی  آدمی گول ظاهر "غیرخدا"را میخورد که مشت او بزرگتر جلوه میکند.اما اهل معرفت دریافته اند که اینها همه توهمات ماست.هرچه هست در ید قدرت اوست.والبته او برای تربیت بنده خودش گاه رفتارهای بظاهر متناقض هم دارد.گاهی او را دچار سختی  و گرفتگی میکند و گاه هم گشادگی و راحتی اما هردوی اینها براساس حکمت اوست.در آیه ۲۴۵ بقره خداوند از آدمی میخواهد که به او "قرض نیکو" بدهد! و سپس توضیح میدهد که گرفتگیها و گشادگیهای زندگیت در دست خود من است.بنابراین گمان نکن که اگر از اموالت ببخشی دچار کمبود و گرفتگی میشوی.اینها همه در دست خداست.او گاهی تورا به باغ نعمت وارد میسازد و گاه هم امتحان در کوره داغ صورت میگیرد.برای شکل دهی به فلز وجودت هردو لازم است.هم در کوره رفتن لازم است تا جان تو آماده شکل گیری با پتک شود! و هم آب سرد لازم است تا آهن شکل یافته مستحکم شود.پس به این "هستی پنهان وجود"خودت ایمان بیاور و بدان که همه  امور در دست اوست.(وا...یقبض و یبصط و الیه ترجعون)

از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم

ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

یک لحظه داغم میکشی یکدم بباغم میکشی

پیش چراغم میکشی تا وا شود چشمان من!

@namazesobh

کارگاه هستی


نگاه ما به دنیایی که در او زندگی میکنیم در نوع توقعات مااز آن بسیار موثر است. آدمی بیش از آنکه با کامجویی اش از دنیا رشد کند با عطا و بخشش به اوج کامروایی میرسد! واین همان حکایت رمزآلود دنیاست! شرط آگاهی از این اسرار هم رهایی از "خودپرستی"است! تا وقتی در کاخ "منیت"خویش اسیرباشی وقتی برای عاشقی پیدا نمیکنی و از اسرار هستی هیچ نمیفهمی ودر لجنزار ادعاهای پوچت مدفون میشوی.همه شکوفایی از لحظه ای آغاز میشود که پا به عرصه "کارگاه هستی" میگذاری و آماده میشوی که درس "عشق" را تمرین کنی.تعالیم این کارگاه همه از جنس دیگری است.بامهرورزی و بخشش و منفعت رسانی است که بزرگ میشوی.درآیه ۲۳۷ بقره نکته کلیدی در روابط خانواده را "بهره رسانی "به یکدیگر و از یاد نبردن فضل و بخشش میداند: "ومتعوهن علی الموسع قدره و علی المقتر قدره..ولاتنسوالفضل بینکم"

از ما میخواهند که همانند درختی باشیم که همواره نفعش بدیگران میرسد و این گونه خودش در این کارگاه بزرگ میشود. 

بامدعی مگویید اسرار عشق ومستی

تابی خبر بمیرد در درد  خودپرستی

عاشق شو ورنه روزی کار جهان برآید

ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی

@namazesobh