نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

دریادلان


ایام رحمت عام الهی است.آغوش حق برای بندگانش چونان همیشه باز است و همگان را به بارگاه رحمتش فرا میخواند.برای باریابی به درگاه لاهوتیش شرطی در کار نیست! دربان و محافظی وجود ندارد.آنچه دراینجا میخواهند تنها صدق باطن است وبس .کافی است او را با وصف رحمت واسعه اش بخوانی و بگویی:بسم ا...الرحمن الرحیم!! و چه اشاره عجیبی است این کلامی که هرروز حداقل بیست بار در نمازها میخوانی.گویا به خود و دیگران هشدار میدهی که هدایت الهی از درب "رحمت" شروع میشود!  و او چون قدرت مندترین است بخشنده ترین است! و اساسا هدایت جز با "دریادلی" ممکن نمیگردد.آنان که آدمیان را از دهها دالان و دهلیز تصفیه عبور میدهند و بر هریک نام و لقبی مینهند و حلقه راهیافتگان را به عدد انگشتان دست محدود میکنند بویی از "هدایت " نبرده اند! که شرط هدایت آنست که مظهر صفت رحمانیت حق باشی!  خداوند در آیه ۱۵۹ آل عمران به پیامبرش میفرماید که...لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک...و این نرم دلی و مهربانی و دریادلی پیامبر را رحمت خاص خودش معرفی میکند که بواسطه آن پیامبر توانست آن جامعه غفلت زده را آگاه سازد و گرنه هیچکس دراطرافش جمع نمیشد.باشد که ایام "عرفه" الهی  "دل"های مارا نیز معرفتی ببخشد و سهمی از آن رحمت عام نصیبمان گردد.

آری تنها کسانی میتوانند خلق خدارا به دریای رحمت حق راه نمایی کنند که خود نیز دل دریایی داشته باشند!

چون نداند راه "یم" کی ره برد؟

سوی دریا خلق راچون آورد؟

@namazesobh

قدرت صداقت


وقتی همه چیز جابجا میشود ،ارزشها و هنجارها بهم میپاشند و اوصافی به آنها نسبت میدهند که آدمی را شگفت زده میکند.امروزه گاه برای رسیدن به اهداف دنیوی ،چهره صدق و صداقت هم مخدوش میشود و چنین جا میافتد که گویا با صداقت نمیتوان موفقیتی داشت و حال آنکه کاملا برعکس است یعنی رسیدن به مطلوب جز با صداقت امکان ندارد! خداوند در آیه ۱۵ سوره مجادله  از صداقت بعنوان خصلت محوری مومنان واقعی یاد میکند:انما المومنون ....اولیک هم الصادقون...

از آثار مهم صدق در باطن اینست که شعله خداجویی را در انسان روشن میسازد یعنی شوق و طلب را در درون شعله ور میکند همچنانکه شوق وطلب نیز  آدمی را به صداقت ترغیب میکند.

مرتورا صدق تو طالب کرده بود

مرمرا جد و طلب ،صدقی گشود

@namazesobh

سختی غربت


وقتی در شهر و دیار غریبی قرار میگیری ،همه چیز برای تو سخت و دشوار جلوه میکند! نه هم صحبتی داری ونه کسی تورا میشناسد.نه قدر و منزلت تو برکسی آشکار است و نه کسی به تو یاری میرساند.آدمی در این کره خاک دچار غربتی عمیق است وتنها بادرک و معرفت به این غربت است که تحملش برایش ممکن میشود در آیات اولیه سوره بلد خداوند میفرماید: لقدخلقناالانسان فی کبد.ایحسب ان لم یره احد؟ انسان در سختی آفریده شده.آیااوگمان میکند که کسی اورا نمیبیند؟

این سختی و دشواری عمیق ،همان غربت آدمی است.به همین جهت است که جانش جز با آشنایی با دوست ،آرام نمیشود.هیچ متاعی از این دنیای غریب اورا شاد نمیسازد.تنها هم صحبتی اهل معناست که از غربت نجاتش میدهد چرا که آنها همان آشنایان واقعی اویند! و گرنه دیگران تنها یک شباهت ظاهری بااو دارند اما دلهایشان فرستگها از او دوراست.پس نگران نباشیم  که این غربت همیشگی نیست! 

جانا به غریبستان چندین به چه میمانی؟!

بازآتو از این غربت،تاچند پریشانی؟!

@namazesobh

رضایت درتسلیم


شاید یکی از جذابترین حالات آدمی زمانی است که به رضایتی همه جانبه دست می یابد.رضایت از خودش و آنچه در اطرافش میگذرد.اما این رضایت چگونه بدست میآید؟ این سوالی است که همیشه بشر بدنبال پاسخش بوده و مسیرهای بسیاری را برای دست یابی بآن پیموده است اما در بیشتر اوقات در رسیدن بآن توفیقی نداشته است! سالها در جستجوی امری سپری کرده ووقتی بآن دست یافته همچنان احساس نارضایتی در او باقی مانده است.بی جهت نیست که در آیه پایانی سوره فجر خداوند وصف ( راضیه) را برای نفس مطمانه بکارمیبرد! یا ایتها النفس المطمانه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه...تامل در آیات و روایات نشان میدهد که پیوند عمیقی میان حالت تسلیم بودن در مقابل خواست الهی و پیدایش رضایت قلبی وجود دارد.هرچه تسلیم قلبی بیشتر شود رضایت هم افزایش می یابد.البته روشن است که هردوی اینها ارتباط مستقیم با میزان معرفت آدمی دارد چون این تسلیم، تسلیمی آگاهانه است!  و البته تجربه انسانها نیز این نکته را تایید میکند که تا آن تسلیم آگاهانه درونی پیدا نشود شرایط بیرونی بتنهایی نمیتواند رضایت کامل را برای آدمی فراهم سازد.

خنک آن کس که چو ماشد همه تسلیم و رضا شد

گرو عشق و جنون شد گهر بحر صفا شد

مه و خورشید نظر شد که از او خاک چو زر شد

به کرم بحر گهر شد به روش باد صبا شد

@namazesobh

نیست جز او


هدف از خلقت آدمی دریافت این حقیقت است که جز "او" خالقی نیست! دیدن هر گونه حیاتی جز برای او بمنزله دور افتادن از جریان یکپارچه هستی است! همه عالم هستی با همه اجزا و اکنافش فقط یک صدا و یک مطلوب دارد و اگر انسان بااین هستی هماهنگ نشود در زیر چرخ حرکت قهری هستی بآن سمت کشیده خواهدشد! یعنی در زیر چرخ "شرک" آسیب خواهد دید.خداوند در آیه ۲۲ سوره انبیا میفرماید که شرک و خروج از توحید فساد آور است(لو کان فیهماآلهه الا ا....لفسدتا) این فساد در هربخشی از هستی بگونه ای ظهور دارد.نشانه فاسد نشدن همین است که اهل خشوع و خضوع در برابر حق باشی.وقتی خشوع در برابر حق نداری معنایش آنست که در وجودت کوهی پیداشده  که با توحید سازگار نیست.توحید "غیر" را نفی میکند." غیر" در هیچ مرتبه ای حضور ندارد.هرچه هست اوست.پس چه جای دل بستن به غیر؟! چرا از دریای مودت و محبت توحید خارج شدن؟ ...

که یکی هست و نیست جز او

وحده لا اله الا هو!

@namazesobh