نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

فرصت حیات


در روایت میخوانیم که فرصتها همانند ابرها درگذرند،..شاید اولین تصور مااین باشد که چنین فرصتهایی بندرت پیش میآیند و بنابراین متوجه حجم وسیع فرصتهایی که دراختیارماست نباشیم .اما حقیقت اینست که این خود ما هستیم که با نوع نگاه و مواجهه خود با پدیده ها ،آنها را به فرصت تبدیل میکنیم! پس هر کاری که از ما سرمیزند میتواند برچسب فرصت را داشته باشد! درآیه 21 سوره مایده ماجرای نوع مواجهه هابیل باقابیل بیان شده است : لین بسطت الی یدک لتقتلنی ماانابباسط یدی الیک... هابیل کسی است که تهدید قابیل را تبدیل به فرصتی برای خودش میکند و میگوید اگر تو برای قتل من اقدام کنی امامن چنین کاری نمیکنم! و بدین ترتیب هابیل پیروز واقعی این صحنه است.البته چه بسا در نگاه مادی وظاهری و دنیوی قضیه برعکس باشد.نکته دقیقا در همین جاست که در آغاز باید نوع نگاه خودمان را مشخص کنیم.بنابراین برای کسی که نگاهش الهی و باطنی است همه رخدادها میتواند فرصت محسوب شود و اینچنین است که آهنگ زندگی تغییر میکند! غم به شادی بدل میشود و یاس جای خودرا به امید میدهد و از همه بالاتر محبت و عشق فراگیر میشود ...

@namazesobh

اندیشه "والا"


از وقتی انسان به عالم پست "دنیا" هبوط کرد! مشکلاتش آغاز شد! و تا به همان خانه آغازینش برنگردد مشکلاتش باقی است! اما این سفری است که او خودش باید آغاز کند، آن هم سفری از جنس فکر واندیشه! ...واو هیچ راه دیگری برای رهایی از ملالت حاصل از حضور در دنیای دون بجز رشد و ارتقای اندیشه و فکر ندارد! البته همواره جسم مادی او که به تناسب دنیای مادی و خاکی از جنس ماده آفریده شده او را فریب میدهد و این توهم را در او ایجاد میکند که شادیش در گرو لذات جسمانی است! غافل از اینکه این همان گردابی است که به قعر چاه دنیا میکشاند.راه نجات از این گرداب تنها در تعالی اندیشه و روح است. او باید متوجه تفاوت میان جسم و فکرخود باشد و فکر واندیشه خود را از  اسارت جسم و تن رها سازد.وقتی اندیشه از زندان تن رها میشود ملالتهای ناشی از تزاحم مادیات هم برطرف میشود وجای خود را به شادی میدهد.واین همان سفری است که با نگاههای متفاوت وتعابیرمختلفی از آن یادمیکنیم: سفراز صورت به معنا،از اسفل به اعلا، از دنیا به عقبی، ....و این سفری است که بااندیشه و فکر صورت میگیردو همین است رمز آن حدیثی که ساعتی اندیشیدن را برتر از عبادت هفتادساله میداند! چون عبادتی که فقط باحرکات جسمانی صورت گیرد نه تنها تورا از دنیای پست جدا نمیسازد بلکه با توهمی که در تو ایجاد میکند و غروری که میآفریند تورا به مرکز گرداب نزدیکتر میسازد! پس حواسمان باشد که فریفته این رنگها و جذابیتهای ظاهری نشویم.این تنوع و تکثر برای آن است که به آن خالق "واحد" بیندیشیم .و به هرمیزان در این اندیشه فراتر رفتبم بر قدر و ارزش ما افزوده خواهد شد! خداوند در آیه 13 سوره حجرات فرمود...وجعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندا...اتقیکم...پس به این اختلافات ظاهری در قبیله و حزب و گروه و ملیت و ...تفاخرنکنید.همه اینها برای آنستکه از این ظاهربه آن باطن منتقل شوید و به تقوی برسید و درنهایت فقط همان تقوی ملاک سنجش شماخواهدبود!

@namazesobh

"او" توانای مطلق است!


نفاوت مهم صفات الهی با غیر در همبن است که هیچ صفتی در خداوند محدودیت ندارد و مطلق است، برخلاف غیر خداوند که هیچ وصفی دراو مطلق نیست.پس بهمان میزان که غیر خداوند در همه امور دچار ضعف و عجز و ناتوانی اند برای خداوند هیچ حدواندازه ای وجود ندارد.قرآن کریم بارها این عبارت را تکرار کرده است که: ان ا...بکلشیی قدیر.شاید یکی از دلایل این تکرار هم آن باشد که فراموشمان نشود که برای او محدودیتی وجود ندارد و بنابراین اطمینان قلبی ما به یاریش خدشه دار نشود.بنابراین برای کسانی که ایمان به خداوند دارند نه تنها یاس و نومیدی بی معناست بلکه انتظارمیرود که هیچگاه آرامش و اطمینانشان ازبین نرود.

@namazesobh

فرصت بی بدیل!


یکی از خصلتهای زمان اینست که هر لحظه جدیدی که فرامیرسد به هزینه ازدست دادن لحظات قبلی است! بنابراین هرلحظه یک فرصت تکرار نشدنی و بی بدیل است.پس تنها کسانی سود میکنند که از این لحظات بهره ببرند.اما چه میشود که نمیتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم؟ بنظر میرسد که دلیل عمده اش این است که گرفتار توهمات باطل میشویم .توهماتی که در یک زنجیره پیچیده همانند غده ای سرطانی تکثیر میشوند و مجال اندیشه و حرکت را از انسان میگیرند.هرچند این توهمات انواع گوناگون دارند اما دریک چیز همه مشترکند که از همینجا میتوان آنها را تشخیص داد و آن اینست که همه اینها ما را به جدی گرفتن بازی دنیا و لزوم تدارک وسیع برای مقابله با خطرات احتمالی فرامیخوانند! جملاتی از این دست که در این جامعه دیگر نمیشود به کسی کمک کرد چون همه سوء استفاده میکنند ویا اینکه امروزه باید گرگ بود و گرنه...وامثال این جملات آدمی را دچار اضطراب و دلهره ای میسازد که همه اوقات شبانه روزیش را فرامیگیرد و همه آرامش را از اوسلب میکند.در حالیکه ماجرا باین بزرگی نیست! دنیا و آنچه در دنیاست بسیار کوچکتر از آن است که اینقدر نیاز به تدارک داشته باشد و این تنها شیطان است که امور کوچک دنیا را در نظر مابزرگ جلوه میدهد.حق آن است که این فرصت ناب حضور در دنیا و امکان بهره گیری از این فرصت برای تهیه توشه و زاد دیگر دست نیافتنی است.خداوند در آیه43 سوره روم میفرماید: فاقم وجهک للدین القیم من قبل ان یاتی یوم لا مردله من ا... خداوند در این آیه شریفه بآدمی هشدار میدهد که تا فرصت باقی است همت خود را مصروف درستی و راستی سازد! ..آری قدر نعمتهای الهی رابدانیم و سعی کنیم بابهره بردن درست از آنها شاکر این نعمتها باشیم و بدانیم که این فرصتهای بی بازگشت بسرعت سپری میشوند!

@namazesobh

شجره طیبه


آدمی برای رهایی از غم غربت و رنج مذلت در دنیای دون و نجات از سرخوردگیهای روحی ، یک راه بیشتر ندارد و آن اینست که پیکر متفرق و پراکنده خودش را به وجودی یکپارچه و متحد تبدیل کند واین هم ممکن نیست مگر آنکه شجره طیبه توحید در دلش رشدکند! درخت توحید همه ناخالصیها و ناپاکیها، دشمنیها و کینه ها، توهمات و پندارها و...را از ریشه وجود آدمی برمیکند و وجودش را یکپارچه محبت و صفا و تعقل و شادی و....فرامیگیرد! و وقتی چنین شد هیچ شرایطی برایش آزاردهنده نیست.او حتی با قاتل خودش هم احساس بدی ندارد و همانقدر به او محبت دارد که بدیگران! 

بجزاز علی که گوید به حسن که قاتل من

چواسیرتوست امروز باسیرکن مدارا!

 آه که چقدر انسان کرانه های وسیع دارد! و چقدر این وسعت و بزرگی شوق آفرین است! در آیه 24 سوره ابراهیم میخوانیم: 

الم ترکیف ضرب ا...مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء..

خداوند کلمه طیبه ابمان و توحید را به شجره طیبه ای تشبیه میکند که ریشه اش دراینجاست اما شاخه هایش در آسمان گسترده میشود و ثمراتش در همه جا نمایان میگردد! و چه خوبست که از خداوند بخواهیم چنین درخت پاکی را در وجودمان بنشاند ...

@namazesobh