نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

فکر پشتوانه ذکر


گاهی از خود میپرسیم که چرا دعاها و اذکار ما تاثیری در ما بجا نمیگذارد؟ یکی از دلایل مهم این امر اینست که ما بدون اینکه فکر واندیشه خود را تغییر دهیم از گفتن الفاظ زبانی انتظار معجزه داریم! در حالی که همه اثر ذکر مربوط به توجهی است که در اثر این ذکر در اندیشه ما پیدا میشود و تا آن تفکر و توجه نباشد صرف لفظ تاثیری نخواهد داشت.مثلا وقتی میگوییم الحمدلله توجه خود را باین نکته معطوف کرده ایم که هرچه هست از سوی خداست و من در مقابل او شاکر و قدردان هستم! بنابراین کسی که زبانش به این ذکر گویاست همه وجودش هم در اثر این توجه آرام میشود! همه اذکار و ادعیه چنین نقشی دارند که فکر و دل ما را متوجه قدرت و علم و لطف و محبت خدا میسازند و در نتیجه وجود ما آرام میشود.وقتی میبینی که کارگردانی فهیم و خبیر همه این امور را مدیریت میکند دلت آرام میشود.پس گفتن این اذکار می بایست بلافاصله در تغییر حالات ما موثرباشد .اینکه خداوند میفرماید استعینوا بالصبر والصلاه بهمین معناست.یعنی بانماز این توجه در وجود شما زنده میشود و آرامش خود را بازمی یابید.در چنین وضعی است که اثر ایمان در زندگی معلوم میشود.این راه رفتنی است و این تحول درونی هم شدنی است....در آن تردید نکنیم!

@namazesobh

شکوه باطن!


هیچ موجودی در عالم هستی در درون جانش عالمی به عظمت و شکوه آدمی ندارد! گویا خدای هستی همه تردستی خودش را در خلقت در اینجا نشان داده است.از همان آغاز خلقت آدمی هم پیدا بود که قرار است اسراری در این مخلوق بودیعه نهاده شود که حتی فرشتگان مقرب حق هم از آن آگاهی ندارند و بهمین دلیل در مقابلش سجده میکنند.اما عجیبتر از این عجیب اینست که موجودی با داشتن چنبن اندرون شگفت انگیزی میتواند در غفلت کامل از این همه عظمت و زیبایی همه عمرش را در همان ظاهر متوقف بماند بی آنکه بهره ای از این همه زیبایی نصیبش شود! وچه سخت است که عمری در ساحل دریا لب تشنه سپری کنی!

" گوهری کز صدف کون ومکان بیرون بود

طلب از گمشدگان لب دریامیکرد! "

 و حقیقت آنستکه تا آدمی پا به نهانخانه اسرار درونیش نگذارد بهره ای از کمال حقیقی خودش نبرده است.در قرآن بارها باین حقیقت اشاره شده است که شعار محوری کسانی که از رسولان الهی فاصله میگیرند این است که میگویند:ان هی الا حیاتنا الدنیا...ومانحن بمبعوثین..یعنی وجود هرگونه عالم دیگری غیر از همین ظاهر دنیا را منکرند و بنابراین طبیعی است که بهره ای هم از آن ندارند.حال آن که رشد حقیقی انسان رشد انفسی و باطنی و درونی اوست و فاصله شگرفی میان این ظاهر با آن باطن هست و غفلت از آن خسارتی است بزرگ...

باید که جمله "جان" شوی تالایق جانان شوی

گرسوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو!....

@namazesobh

رمز ماندگاری!


معمولا برای سالم نگهداشتن یک ماده غذایی تدابیری لازم است .کاری که موادنگهدارنده انجام میدهند ممانعت از حملات زودهنگام عوامل تخریب و فساد است! عملی که انسان انجام میدهد قراراست تاپس از مرگ باقی بماند و گرنه ثمر چندانی نداشته است.چه رسد باین که این عمل بخواهد به آتش تبدیل شود و آدمی را رها نکند! و عجیب اینجاست که ظاهرا همه سرمایه های اخروی باهمین اعمال دنیا فراهم میآبد.تعبیر"بماکسبت ایدیکم" در قرآن بیانگر همین نکته است که هرچه در زندگی پس از مرگ میبینید نتیجه اعمال خودتان در دنیاست! پس آنچه مهم است باقی ماندن عمل خیر و دوام اوست و اینجاست که معلوم میشود نیات انسان و سلامت قلب و دل او چقدر اهمبت دارد.ارزش سلامت دل شاید در دنیا چندان آشکار نشود زیرا در دنیا ما ظاهر دنیوی و جسمانی عمل را میبینیم و چه بسا حتی چشم ما را هم میگیرد! اما ابن تنها نیات خدایی در کار است که مهر ماندگاری بآن میزند و بهمراه انسان تا آخرت میآید.در آنجا معلوم میشود که رمز ماندگاری عمل همان نیت خالص و خدایی آن است نه حجم ظاهریش! والبته خالص بودن نیت محتاج مراقبت همیشگی است....

اگرخواهی که گردی بنده خاص

مهیا شوبرای صدق و اخلاص

به باطن قلب تو چون هست کافر

مشو راضی بدین اسلام ظاهر

زنو هرلحظه ایمان تازه گردان

مسلمان شو! مسلمان شو! مسلمان

@namazesobh

خداکافی است!


انسان همیشه عمر خود در طلب و جستجوست. اهداف دور و نزدیک متعددی دارد.با دست یابی به هر هدفی احساس رضایت موقتی در او پدید میآید اما هیچگاه این طلب در او از بین نمیرود.هیچ سطحی از این "داشتن ها" عطش درونیش را سیراب نمیسازد.لذا در کنار همه موفقیتهای بدست آمده همچنان نوعی احساس ناکامی در او باقی میماند! و این نشان میدهد که اساسا مطلوب اصلی او چیز دیگری است که تا بآن مطلوب دست نیابد این عطش از میان نمیرود.وقتی ما به شخصیتی مانند علی ابن ابیطالب ع نگاه میکنیم شاید باخود بگوییم اگر ما ذره ای از علم او،شجاعت او،قدرت بازوی او،مدارج و موقعیتهای او و....میداشتیم چه خوب میشد لکن وقتی از نگاه خود او به همه این تواناییها مینگریم میبینیم که هیچیک از این امور مایه مباهات و افتخار او نیست.او به ابن افتخار نمیکند که هیچ پهلوانی توان مقابله بااو ندارد.باین شادنمیشود که کسی در علم و دانش هم سطح او نیست و..... او تنها ازاین جهت به خود میبالد که پروردگاری چون "او" دارد و بنده اوست! براستی چقدر قدر و مرتبه  بندگی بالاست! و چقدر مااز دریافت این حقیقت فاصله داریم! و چقدر بخاطر دستیابی به اموری دچار غم و اندوه میشویم که ارزش آنرا ندارند! جالبتر این است که دستیابی به هریک از اهداف دنیوی محتاج داشتن شرایطی است که در بسیاری از اوقات حاصل نمیشود در حالی که بندگی خدا کردن محتاج داشتن هیچ شرایط خاصی نیست! در هر شرایطی که باشی "خدایت" تو را میپذیرد و تو میتوانی با داشتن "او" در حقیقت به همه چیز برسی و از همه غمها و نگرانیها نجات یابی چرا که "خدا" برای ما کافی است.حسبی الله....

@namazesobh

فقط بخاطراو!


خواسته ها در وجود ما نقش نخست را ایفا میکنند.تنها کارهایی اثرش در ماباقی میماند که محبوب ماهم باشند و گرنه آنچه ازسر اجبار و اکراه انجام میدهیم نقش چندانی در تغییر ما ایفا نمیکند.از اینجاست که اهمیت محبت و عشق و علاقه در زندگی امری بی بدیل است.از این روست که مردان الهی از خداوند خودش را طلب میکردند! امام سجاد ع در مناجات خودش از خدا میخواهد که درخت شوق بخودش را در دل او بکارد! طبیعی است وقتی شوق بخدا همه وجود آدمی را پرکند حرکتش بسوی خدا هم باهمه وجود خواهد بود.بنابراین اگر میخواهیم خود را محک بزنیم و ببینیم که آیا تغییری در مابوجود آمده یانه باید بسراغ خواسته های خود برویم و ببینیم آیا آنها تغییری کرده اند یانه! چرا که تعیین کننده سمت حرکت ما آنها هستند و بلکه معرف هویت ما هم همانها هست." هر چیز که در جستن آنی آنی".و چه زیبا میشود اگر همه زندگی ما "فقط بخاطر او" باشد...

@namazesobh