نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نزدیکتر از "رگ گردن!


در آیه شریفه میخوانیم که "ونحن اقرب الیه من حبل الورید" یعنی ماازرگ گردن بآدمی نزدیکتریم.براستی این تعبیر قرآن بیانگر چه حقیقتی است؟ معلوم میشود آدمی قرار است در معرض"توهم جدایی از خدا" واقع شود که خداوند اینگونه دفع توهم میکند.ابنجاست که میشود فهمید که چرا معرفت اینقدر اهمیت دارد.چرا یکساعت تفکر از سالها عبادت ظاهری برتر است!  چون با یکساعت اندیشیدن همه دیوارهای یخی که شیطان میان من و خدایم کشیده ذوب میشود در حالیکه با تکرار ناآگاهانه صورت اعمال چه بسا که این دیوار قطورتر نیز شود! باور کنیم که تعقل خوراک ضروری ماست !  دورشدن از مسیر تفکر و اندیشیدن به هر بهانه و توجیه جز به افزایش این فاصله به چیزدیگری نمیانجامد.از اندیشیدن و اندیشه نهراسیم و بدانیم که این فاصله توهمی جز با قدرت تفکر از بین نمیرود.کافی است بدانی که برای خدای نامحدود ، فاصله داشتن امری است بی معنا...او هیچگاه از بنده خودش دور نبوده و نیست بلکه این تنها ما هستیم که با غفلت خویش خود را از فیض حضورش بی بهره ساخته ایم! و اگر تنها لحظه ای تامل کنیم آغوش گرم او و ومحضر باصفایش را درک خواهیم کرد.چقدر امام سجاد ع در مناجات راجین زیبا فرمود: کیف انسیک ولم تزل ذاکری و کیف الهو عنک وانت مراقبی.چگونه فراموشت کنم که همواره بیادم بوده ای وچگونه از تو غفلت ورزم که همیشه از من مراقبت کرده ای!

@namazesobh

اعجاز قصدو نیت!


مسیر سلوک آدمی بیش از آنکه با پای جسمانی  طی شود محتاج حرکت قلبی و باطنی است.آنقدر که مقاصد ونیات در تحول آدمی نقش دارند شاید هیچ عامل دیگری اینقدر تاثیرگذار نباشد.بی جهت نیست که هیچ عبادتی بدون قصد قربت به خداوند معنا ندارد.کوچک ترین کارها با قصد ونیت الهی به بالاترین کارها بدل میشود و برعکس بزرگترین کارها با نیت شرک آلود از خاصیت میافتد.نیت آدمی و علاقه قلبیش در همراهی با گروهی او را از ثواب کارشان بهره مند میکند اما حضور فیزیکی صرف بدون همراهی قلبی تنها یک خستگی برایش بجای میگذارد! اساسا گرایشهای قلبی و باطنی است که همیسه جهت حرکت ما را مشخص میکند. پس نباید نگران این باشیم که شرایط بیرونی برای ما فراهم شود بلکه بیشتر باید بدنبال این باشیم که قصد و نیت و انگیزه خود را خالص کنیم.جاری شدن حکمت در وجود انسان که بعنوان پاداش اخلاص چهل روزه در روایات آمده کم چیزی نیست! ...پس از خداوند بخواهیم که اخلاص در توحید و بندگیش را روزی ماسازد انشاا...

@namazesobh

آزادی در بندگی!


یکی از تفاوتهای مهم بندگی "خداوند" با دیگر سرسپردگیها اینست که هر نو ع دیگری از تسلیم غیر از تسلیم در برابر خدا ، مانع آزادی آدمی است واین تنها بندگی خداوند است که میتواند آزادی آدمی را باو برگردانده و او را از همه وابستگیها نجات دهد! یعنی هر نوع وابستگی به غیر خدا سدی است برسرراه آزادی انسان! دلیلش هم این است که غیر خدا هرچه که باشد محدود و فناپذیر است  و جاودانگی تنها از ذات حق است.انسان با تسلیم در برابر حق مطلق به جاودانگی پیوند میخورد و از همه امور محدود فناپذیر آزاد و رها میشود و این تنها راه نجات و رهایی است.به همین جهت است که آرامش واقعی هم جز در پناه تکیه به خدا برای انسان حاصل نمیشود. و این است رمز آنکه آزادی حقیقی تنها در سایه بندگی خدا برای انسان حاصل میشود.چه زیبا فرمود :

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی

من از آن روز که در بند توام آزادم!

@namazesobh

آغوش باز الهی!


آدمی همواره در معرض تغییر حالات است.گاه پرانرژی و شاد دیده میشود و گاه هم خسته و کسل.و همیشه اوقات خستگی فرصتی است برای نفوذ افکار شیطانی و ناامید ساختن آدمی  از کمک و امداد الهی.وحال آنکه هیچ گاه و در هیچ شرایطی نمیتوان از رحمت و عنایت الهی نومید شد.قرارگرفتن شخصیتهایی همانند حربن یزید ریاحی در جریان کربلا برای نشان دادن این حقیقت است که در بدترین شرایط هم راه برای حتی بهترین شدن ها نیز باز است و بنابرابن چیزی بنام نومیدی در دستگاه الهی معنایی ندارد.آغوش الهی همواره برای پذیرش آنها که دیر آمده اند باز است.چه اینکه فرزند خطاکار غیر از پناه بردن به آغوش گرم پدرومادر راه دیگری سراغ ندارد.یاس و نومیدی از رحمت الهی خود بالاترین گناه و اشتباه است.انه لاییاس من روح ا...الا القوم الکافرون...

@namazesobh

شادی همیشگی!


بی تردید یکی از حالاتی که مطلوب همه انسانهاست شادزیستن است بخصوص اگر این شادی موقتی نبوده و همیشگی باشد.از طرفی بستر زندگی مادی همواره آبستن دردورنجهایی است که ظاهرا اجازه چنین حالتی را بافراد نمیدهد.اما بنظرمیرسد که تغییر نگرش میتواند این نگرانیها را ازمیان بردارد و طبعا جای خود را به نوعی شادی پایدار بدهد.کارکردموجود در مفهوم "توکل"  همین است.کسی که توکلش به خداست نگرانی از رسیدن به نتیجه ندارد .لذا او همیشه در زمان "حال" زندگی میکند .نه حسرتی از گذشته بردوش میکشد و نه دغدغه ای نسبت به آینده دارد! و شادی چیزی جز این نیست.او در عین حال که کار خودش را با دقت و درستی انجام میدهد اما هیچگاه از هیچ پیشامدی احساس نارضایتی ندارد بلکه رضایت و شکری عمیق در همه حال در او وجود دارد زیرا معتقداست که هیچ برگی بدون اذن الهی از درختی جدا نمیشود.اینچنین است که شادی درونیش وابسته به شرایط بیرونی نیست.او هیچگاه جز "زیبایی" در خلقت الهی نمیبیند و بنابراین همواره "شاد " است.

الا ان اولیاء ا...لاخوف علیهم ولا هم یحزنون..

@namazesobh