نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

طهارت ،حاصل محبت!


وقتی جسم ما دچار آسیب میشود زنگ هشداربصدا در میآید.درد بسراغمان میآید وبه سمت درمان میرویم.شاید اگر دردها نبودند و حساسیت مابرانگیخته نمیشد چه بسا که جسم ما زودتر ازاینها ازبین میرفت.اما آیا ما در برابر آسیبهای روحی که بسیار متنوع تر،عمیق تر،شکننده تر و تاثیرگذارتر هستند متوجه چنین هشداری میشویم؟ آیا وقتی دشمنی ها،حسدها،کینه ها،بدگمانیهاو...مشغول ازبین بردن روح ما هستند ، به خودمان میآییم؟! اصلا آیا هیچگاه به چشم یک مریضی به این حالات روحی خود نگاه کرده ایم؟ ...براستی این همه اصرار روایات بر بخشش دیگران بخاطر چیست؟ برای سامان دادن به نظام خانواده و اجتماع؟ یا هدف مهمتری هم در کار است؟ جالب اینجاست که در روایات بدترین حالت ممکن را مبنا قرار میدهد و میفرماید با کسی که باتو ارتباطش را قطع کرده صله رحم کن.با کسی که با تو بدی کرده خوبی کن و....هرچند در نتیجه این اتصال و محبت خانواده و جامعه هم سامان می یابند اما...اما مهمتر از آن اینست که این محبت و مهرورزی ، روح آسیب دیده مرا درمان میکند! وقتی من دچار عصبانیت و تندی و ...هستم مدتهاست که روح من زنگ هشدار را بصدا درآورده اما گوش من بدهکار نیست.درمان سریع این مریضی آنست که بلافاصله ببخشم! و خود را از این زندان تنگ اسارت نفس جزیی رها سازم....و بیچاره منی که گمان میکنم با بخشیدن طلبکار شده ام!! غافل از آنکه باید خدا را براین لطفش سجده کنم که توانستم خودم را از زندان وحشتناک خودیت رها سازم!... محبت  و مهرورزی و شفقت و...راه رسیدن به طهارت روح ماست... 

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافری است رنجیدن!

@namazesobh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد