نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

عاشورا

یا رب الحسین 

عاشورایی دگر را پشت سر گذاشتیم... 

خدا کند که در درون ما نیز عاشورایی بپا شده باشد.. 

و حسین وجودمان آن قدری توان گرفته باشد که بتواند در لحظه های حساس یزید نفسانیمان را بر سر جای خویش بنشاند.. 

حقیقتش اینستکه همانقدر که بر داشتن امامی چون حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام خدا را شاکریم...و به داشتن چنین محبوبی در زندگی خود افتخار میکنیم..همانقدر از وجود سراسر نورش شرمنده ایم که نتوانسته ایم محبی باشیم که رشحه ای از نور وجودش در ما بنمایش گذارده شود..ولی اینرا میدانیم که دوست داریم چنین شود..چرا که همه زندگی خود را مدیونش میدانیم...او همه هست ماست..هیچ لحظه ای برای ما باشکوه تر از لحظه همراهی در مصیبت حضرتش نیست..آه که چه آرامشی دارد نوای یاحسین..حقا که...حسین آرام جانم...حسین روح و روانم... 

از خدای بزرگ میخواهم که ما را در این آرزویی که از بدو کودکی در ما نهاده شده..و عمری را با آن بسر برده ایم..و آن آرزوی همسویی..همراهی..و همجواری با حسین است ناکام باقی نگذارد.. 

الهی مااظنک تردنی فی حاجه قد افنیت عمری فی طلبها منک... 

اما بعد...برگشتم از سفر مصادف شد با آغاز ماه حسین..و بخصوص شبهای عزاداری و جلسات..لذا فرصتی برای بیان خاطرات سفر باقی نماند...هرچند این بنده نالایق چندان حرفی برای گفتن ندارد..و در این سفر هم با تمام وجود این را فهمید که هر کسی بمیزان آمادگیهای قلبی خودش بهره میگیرد..اما صرفا بخاطر پاسخ گفتن به در خواست دوستان عزیزی که در این سفر همه جا با من بودند...وتقریبا در هیچ جایی از سفر فراموششان نکرده بودم...انشاا.. چند سطری خواهم نوشت... 

نظرات 27 + ارسال نظر
bagher2g دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ق.ظ http://dyk.rzb.ir

سلام رفیق
از وبت خوشم اومد
خوشحال می شم بیای به وبلاگم و عضو شی و در قسمت مطالب دینی مطلب ارسال کنی که واقعا بهت نیاز دارم
http://dyk.rzb.ir

سلام
ممنونم.انشاا..سعی میکنم..

اپسیلون دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

سلام بر شما بزرگوار عاشورایی
سفر بخیر زیارت و عبادت قبول .
انشاا... ما هم تجربیات شما رو بخونیم و استفاده کنیم.
التماس دعا و به امید نابود کردن همه شمرهای درونی و بیرونی

سلام علیکم
خیلی ممنون..
التماس دعا

نازنین دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ http://ehsaseeshgh.blogsky.com

سلام
کاشکی راهمون حسینی باشه... وقتی به مامانم گفتم ایشاالله خوب میشی میری کربلا گفت کربلا رفتن سعادت میخواد ولی کاش زمان عاشورا مسافر کربلا بودیم اون لذتش جور دیگه ای بود ...سعادتش ابدی بود...
عزاداریاتون قبول ...ممنونم که برا مادرم دعا میکنید مادرم سید بودن همیشه آرزوش بود بره زیارت جدش امام حسین(ع) قسمتش نشد...تازه چهلو پنج سالشون شده بود...دلم سوخت از همین زوده زود رفتنشون آخه داداشمم 21سالش بود ازینکه عزیزترینم جلو چشام رفتو یه درد ابدی عین آتیش تو سینم نشست که، تا ابد میسوزونتم ... ازینکه داشت خوب میشد ...یک بار بوسیدن روی ماهشو بوییدن عطروجودش شده برام آرزو ...گاهی دوست دارم زودتر برم دیگه طاقت از دست دادن ندارم ...
وقتی اولین شب قدر و بی مامانم به صبح کردم وقت قرآن سرگیری وقتی به اسم امام حسین و شهدای کربلا رسید و اسم زینب (س)دیگه طاقتم طاق شد ...گفتم یا زینب من داغ یه بردار جوونمو دیدم داغ مامانمو دیدم این شد روزگارم... امان از دل تو ... چی کشیدی تو کربلا ... ممنون که مامانمو دعا میکنید اینروزا که تو خونه نوری مثه مادر و نداریم و دلتنگیش از دنیا سیرمون میکنه ... همین دعاها تسکینمون میده و آرومترمون میکنه...ممنونم ...

سلام برشما..سلام بر مادر گرانقدر و برادر عزیزتان
و سلام بر دل داغدیده شما..چقدر جالب گفتین..بله ..شما خیلی بهتر مصایب زینب سلام ا..علیها را درک میکنید...البته من مطمئنم که اقوام و دوستان و...در این مصیبتها شما رو تنها نگذاشتند و عزیزان شما را با احترام تشییع کردند و بخاک سبردند..ولی میدانید که زینب مظلومه ..مادرش شبانه و غریبانه تشییع شد..با دلی بر از نامردمیهای زمانه...بعد از مادر ..بدرش خانه نشین بود و سالها با چاه درد دل میکرد و با ان وضع بشهادت رسید..برادرش را شهید و جنازه اش را تیر باران کردند!..و سرانجام اخرین دلخوشی او را یعنی حسینش را کشتند و سرش را برنی مقابل زینب چرخاندند!همه عزیزان زینب را در مقابل چشمانش قطعه قطعه کردند...زینب را باسیری بردندو...چه بگویم.....
بهرحال واقعا برای شما از خداوند صبر و تحمل تقاضا میکنم...و انشاا..که روح مادرعزیز و برادر محترمتان این روزها میهمان جمع شهدای کربلا هستند..مطمان باشید که خدا نزد دلهای شکسته است..و دل شما اینروزها خیلی اماده عروج بدرگاه ربوبی است ..و با یاد او دلتان قطعا تسکین می یابد..انشاا...

شازده کوچولو سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ

دلم گرفته است...امروز فهمیدم تیغ در گلو چه معنایی دارد! کاش همسفر مولایم مسیح میشدم بر صلیب عشق به پرواز بال میگشودمو امروزی را همچون علی به دنبال چاه نمیگشتم...

دل گرفته بسیار اماده حضور خداست..
هر لحظه میتوان به پرواز بال گشود!در سفر انفسی هیچ مانعی وجود ندارد!..وچاه علی نیز گشتن نمیخواهد..همان دل ادمی است..و نجوای با چاه قلب..یک ضرورت همگانی است!

گلسا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:41 ب.ظ http://golsa70mahdiyar.blogfa.com/

سلام حاج آقا
رسیدن بخیر
زیارتا قبول حق باشه الهی

خیلی خوشحالم ازینکه مجدد حضورتون رو میبینم
واسه منم دعا کنینا

سلام علیکم!
خیلی ممنونم. دعا کردیم.
خدارو شکر میکنم که سبب خوشحالی شما شدیم!
چشم..حتما

هیچ پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ

حضرت أبوالفضل علیه السلام کعبه أولیاء

بسم الله الرحمن الرحیم


1) حضرت أباالفضل العباس علیه ‏السّلام را شاگردان [مرحوم قاضی] کعبه أولیاء مى گفتند. توضیح آنکه: مرحوم قاضى پس از سیر مدارج، و معارج، و التزام به سلوک، و مجاهده نفس، و واردات قلبیّه و کشف بعضى از حجابهاى نورانى، چندین سال گذشته بود و هنوز وَحْدت حضرت حقّ تعالى تجلّى ننموده، و یگانگى و توحید وى در همه عوالم در پس پرده خفا باقى بود؛ و مرحوم قاضى به هر عملى که متوسّل میشد؛ این حجاب گشوده نمى شد. تا هنگامیکه ایشان از نجف به کربلا براى زیارت تشرّف پیدا کرده؛ و پس از عبور از خیابان عباسیّه (خیابان شمالى صحن مطّهر) و عبور از در صحن، در آن دالانیکه میان در صحن، و خود صحن است و نسبتاً قدرى طویل است؛ شخص دیوانه‏ اى به ایشان میگوید: أبوالفضل کعبه أولیاء است. مرحوم قاضى همین که وارد رواق مطّهر مى‏شود در وقت دخول در حرم، حال توحید به او دست مى‏دهد؛ و تا ده دقیقه باقى مى ماند؛ و سپس که به حرم حضرت سیّدالشهداء علیه‏السّلام مشرّف مى گردد در حالیکه دستهاى خود را به ضریح مقدّس گذاشته بود؛ آن حال قدرى قویتر دست میدهد؛ و مدّت یک ساعت باقى میماند. دیگر از آن به بعد مرّتباً و متناوباً و سپس متوالیاً حالت توحید براى ایشان بوده است. [1]

زهرا شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ق.ظ

سلام بزرگوار
چه شروع قشنگی بعد از یه سفر قشنگ
زیارت قبول
خوش به سعادتتون

سلام بر شما
ممنونم از لطف شما..
و ممنونم از حضورتون..
در هیچ کجای سفر غایب نبودید!
التماس دعا

azadi شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ق.ظ

شیعتی مهماشربتم عذب ماءٍ فاذکرونی
او سمعتـــم بقتیــــلٍ اوغریـبٍ فاندبونـــی

شیعیان من هر زمان که آب مینوشید مرا یاد کنید
وهرزمان که نام کشته شده وغریبی راشنیدید مرا صداکنید

این شعر را امام حسین برای ما شیعیان گفته است
تا همیشه به یاد او ومظلومیّت او باشیم.

سلام استاد عزیز منتظر خاطرات عارفانتون هستیم التماس دعا

سلام بر ان امام لب تشنه!..که عالمی تشنه عشق اوست..
و سلام بر شما..
انشاا...اگر توفیق حق رفیق شود...
خیلی ممنونم از حضور شما...
التماس دعا

شیرمردی شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:04 ب.ظ

نازم آن آموزگاری راکه دریک نصف روز
دانش آموزان عالم را چنین دانا کند
ابتداقانون آزادی نویسد بعدآن
باخون هفتادو دوتن امضاء کند....
سلام استاد
وقتی آمدم رفته بودید ... دریغ از یک التماس دعاگفتن...
زیارتتون قبول باشه انشاا...

التماس دعا...

سلام علیکم
...ولی من برای شما هم دعا کردم!..
ممنون از لطف شما
تشکر از اینکه مارو فراموش نمیکنید!
راستی با اصفهان چطورین؟خوش میگذره؟
موفق باشید

صدف یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ب.ظ http://setareshab12.blogfa.com

سلام بزرگوار
ممنون از حضور و نظرتون راستی یه مطلبی رو نصفه گفته بودید قرار بود بعد سفرتون ادامه اش بدید یادتون نرفته که؟منتظر خاطراتون هم هستیم. بازم به ما سر بزنید. ممنون

سلام علیکم
خواهش میکنم..حقیقتش یادم نمیاد!کاش یاداوری میکردید!
در خدمت شما هستم..
راستی کلاس حقیقی ما هم که تعطیل شد!مجبوریم به همین فضای مجازی اکتفا کنیم!
دوستان کلاس رو هم سلام برسونید!
ممنون از محبت شما

شیرمردی یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

سلام .
خیلی ممنون ازشماومحبتتان...
اصفهان هم خوبه اما استادا خون مارو کردن تو شیشه ... گاهی اوقات حس میکنم دودداره ازسرم بلندمیشه...

ولی من همیشه باخودم میگم بیرجندلطف دیگه ای داشت...

سلام بر شما
اتفاقا الان داشتم به همکلاسیهای سابق شما!نوشته تون رو نشون میدادم و میگفتم که ببینید ایشون از این همه راه ..داره لطفش رو نشون میده! برای اونا هم جالب بود ..ظاهرا خبر نداشتن..
امیدوارم در همه حال موفق باشید..بالاخره فضای اینجا و ادماهاش یه تجربه ای بود برای شما که بتونید در فضاهای دیگه که قرار میگیرید بهتر بهره ببرید انشاا..
ازمحبت شما هم سپاسگزارم..

صدف دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ب.ظ http://setareshab12.blogfa.com

سلام استاد
بله خبر به ما هم رسیده که درس حذف شده بسیار ناراحت شدیم که نمی تونیم این ترم در خدمت شما باشیم. راستی چیزی که مطلبی که فرستاده بودید و قرار بود ادامه اش بدید رو براتون می فرستم که یادتون بیاد. کاش واقعا بفکر زندگی باشیم.یعنی بتوانیم طعم زندگی را بچشیم!واقعا طعم زندگی چیست؟هرگز بان فکر کرده ایم؟مثالی بزنم.اگر بهترین غذا را نتوانی طعمی از ان دریافت کنی اصلا لذتی نمیبرید.همه لذت غذا به طعمی است که شما حس میکنید. لذا اگر شامه شما بر اثر بیماری معیوب باشد از غذا خوردن لذت نمیبرید.زندگی هم همینطور است.طعمی دارد..طعم زندگی چیست؟...ادامه ماجرا در برنامه بعد!!!

سلام علیکم
ممنون از یاداوری شما..
کلا از یادم رفته بود!حالا باید بیام بببینم که تو چه حال وهوایی بوده!!
چشم..
تشکر از بیگیری شما..
التماس دعا

اپسیلون دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

سلام خدمت استاد عزیز
خیلی ممنون از همراهی و نظر بجا و بحق شما .
انشاا... بتونیم مسلمان واقعی باشیم. پیرو حقیقی ائمه اطهار (ع)

سلام علیکم
خواهش میکنم...
انشاا..خدا همه ما رو کمک کنه..
تشکر از لطف شما

گلسا دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://golsa70mahdiyar.blogfa.com/

سهم آدمیان از عشق یک کلام بیشتر نیست
من فدای تو باشم ، تا همیشه ام کافیست

(نجوای عاشقانی که شهید شدند ...)

و چه اوجی دارد این کلام..!
تجلی انسانیت در همین کلام است!

ربیعی دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:49 ب.ظ

چقدر خدای خوبی داریم.بااینکه همیشه میتونست مچ مون رو بگیره دستمون رو گرفت...
سلام.زیارت وعبادتون قبول.
متن تون حرف دله و خیلی به دل میشینه.انشاالله در ادامه از خاطرات تون فیض ببریم.افسوس که دیگه کلاس فلسفه ای نیست که خاطرات جدید چاشنی آغاز و پایان کلاسمون باشه..

سلام بر شما
خیلی ممنونم ..دعاتون کردم..
کاملا درست گفتین..با اونکه میتونه مچمون رو حسابی بگیره...همونجور که خود ما از این بلاها سر بقیه در میاریم! ولی اون همش دست ما رو میگیره..و کاش ما همین یک کار رو از خدا یاد بگیریم! دست گیر دیگران باشیم ..نه مچ گیر!
دستتون درد نکنه!نکته قشنگی بود!
خوشحالم که حرفا بدلتون میشینه..بیشتر بیاین..ما هم خوشحال میشیم..بالاخره در نبود کلاس.. این خونه مجازی هم بدک نیست!
التماس دعا

. سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ب.ظ

کلاس اصلی همه ما کلاس درس زندگی است که این کلاس ها هم جزئی از آن است ...و طعم زندگی را باید از نفوس ادم هایی که دارای آن طعم هستند چشید و نه ازابزار ،ماشین و عنوان و مدرک ها ..و افسوس که نجوای دل انگیز زندگی و رایحه خوش زندگی و طعم شیرین زندگی که جز " عشق " نیست در هیاهوها و مچ گیریها و به هم پریدن ها و تعقیب و گریزها و رقابت ها و تکاثرها و دغدغه های پوچ گم می شود ..یعنی دیگر : زندگی همه چیز هست جز" عشق " و از همه چیز می توان سراغ گرفت اما دریغ از یک قطره عشق ...
همان عشقی که چشمه اش را خدا در وجود همه ما نهاده و به رایگان ..همان که سرچشمه صدق است و صفا و مهر و وفا و ایثار و وجد و ایمنی ...
و به تعبیر سهراب سپهری
بهترین چیز نگاهی است که از حادثۀ عشق تر است .

چقدر زیبا گفتید!!طعم زندگی را باید از نفوس انسانهای عاشق چشید!!
و این عشق جز در سایه عشق الهی حاصل نمیشود...
شما هم ادامه گفتار ناتمام مرا بزیبایی ادا کردید(قابل توجه دوست ما صدف) وهم ماجرای مچ گیری و دست گیری را بخوبی باین ربط دادید..
خیلی ممنون!
مشعوف شدم!!

شیرمردی سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام. خداقوت..
خواهش میکنم شما لطف دارید...
به تمامی دوستان هم سلام برسونید...
انشاا... که واقعا همگی بتونیم فلسفه رو به معنای واقعیش درک کنیم...
خیلی برنامه ها تو ذهن دارم که انشاا... توفیق دسترسی بهشون رو داشته باشم...
التماس دعا
موفق باشید...

باز هم سلام..
ماشاا..خیلی فعال شدین!مثل اینکه خوب جایی هستین!
چشم..سلام شمارو میرسونم.انشاا..که در همه برنامه هاتون!موفق باشید....
ولی جاتون اینجا در جمع بچه ها خالیه...سالم باشید
ملتمس دعا

قطره های باران سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ب.ظ http://rainsdrops.blogfa.com

سلام
طاعات و عبادات شما قبول باشه انشالله.
منتظر خاطرات زیبایتان از این سفر معنوی هستیم....
با پستی تحت عنوان معنای گوگل؟؟؟؟!!!!......به روزم.
دوست دارم نظرتون رو درباره این پست بدونم.
التماس دعا

سلام برشما
ممنونم از لطف شما
شرمنده دوستانم با این انتظار!حالا اگه خاطره زیبا نداشتیم چه کنیم؟..خب دیگه..مجبوریم خاطره درست کنیم!..مثل اون بنده خدا که گفته بود این شهر میراث فرهنگی نداره..باید درست کنیم!..
چشم انشاا..
محتاجیم بدعا

hich چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ق.ظ

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
ساقیا ده (یک) جرعه‌ای زان آب آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
می‌رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز
نام من رفته‌ست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز
در ازل داده‌ست ما را ساقی لعل لبت
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غم‌هایش سپردم نیست آرامم هنوز
در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش
آب حیوان می‌رود هر دم ز اقلامم هنوز

..حال دل با تو گفتنم هوس است....سخن دل شنفتنم هوس است...

خیال خال چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:52 ب.ظ http://www.khiyalekhal.blogfa.com

باسلام.
باخودم گفتم اوه استاد از دستمون ناراحت شدند و رفتند درسمون رو حذف کردند. بابا استاد ، بچه که زدن نداره. سوغاتی رو که بیخیال شدیم. دعاتون هم که مستجاب نشده ، چون ما آدم نشدیم . دیگه چرا درسمون رو حذف کردین؟
اصلا هم تابلو نشد که من کیم !

سلام علیکم
...میگم همین اذیتها رو میکنین که زلزله میاد!!
بله..اصلا هم تابلو نشد...چون همون اول خودتون جلو تابلو اومدین و نوشتین سلام..بی طمع..!!!
اما از شوخی گذشته..تصمیم بزرگترا بود!دیدن خیلی عقب افتادین!..
من بی تقصیرم..
خوشحال شدم اینجا دیدمتون!
التماس دعا

سهبا چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام ...
و باز هم سلام و زیارت قبولی مجدد و توفیق سفرهایی دیگر ...
منتظر خواندن سفرنامه تان هستیم برادر بزرگوار .

سلام..سلام..
ممنونم از شما...مارو شرمنده نکنید..
توفیقتان روز افزون..

نازنین پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ق.ظ http://www.ehsaseeshgh.blogsky.com

سلام کاش منم شاگرد کلاس شما بودم ...
حرفاتون واقعا دلنشینه خوشبحال شاگرداتون
منم منتظر خاطراتتون هستم فقط تقلب نشه گفتید میسازید ! :)
باید تمامو کمال بگید با تمام احوالاتش...

سلام بر شما
ممنون از نظرلطف شما..
چشم..انشاا..
منتهی کم کم داره استرسم میگیره با این همه حساسیتها!! آخه فکرش رو بکنید..تمامو کمال با همه احوالات!!

خیال خال پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ق.ظ http://www.khiyalekhal.blogfa.com

منم خوشحال میشم تو وبلاگم ببینمتون. و از انتقاداتتون بهره مند بشم. البته کلبه حقیرانه که رفتن نداره!
یه چند روز ما بچه مظلوم شدیم زلزله اومد. شرگریمون رو انداختیم گردن اون که برامون انجام بده. فکر کنم بهتر باشه خودمون برعهده بگیریم.احتمالا تلفاتش کمتر باشه. یاعلی

انشاا..
اتفاقا همون کلبه ها بیشتر جای رفتن داره!صفاش بیشتره! البته اگه واقعا محقر باشه!
علی یارتون

آرامش جمعه 17 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:14 ب.ظ

باسلام
عید جمعه تان مبارک.انشاالله خیلی زود با حضور آقا این روز را عید بگیریم.
وقتی یکی که به فکرش هم خطور نمیکنه سفر کربلا براش جور میشه.اسمشو چی میذازیم دعوت نامه از طرف امام حسین ...
خیلی دوست دارم که سفر منم دعوت نامه از طرف خود آقا باشه.
انشاالله بعد از این همه یاحسین گفتن بتونیم با حسین باشیم و بمانیم. در پناه حق

سلام علیکم
گفته بودین همه زود فراموش میشن!..و یاد نماز صبح محوطه خوابگاه کرده بودین..بله..اتفاقا یکی از بهترین خاطراتم همون نمازه..بخصوص که محوطه اش هیچی نداشت!یکی دوبوته خار اون گوشه بود فقط!یعنی اون نصفه شبی تو اون هوای قشنگ و اون آرامش و سکوت نیمه شب...تو بودی و خدای خودت و جمعی که با یه نیت خدایی نصفه شب اومده بودن برن نزد خدا!...واقعا جالب بود!
خوب ..مثل اینکه کربلایی شدین..خیلی عالیه..خیلی..
کربلا یه حس عجیبی درش هست!اصلا نمیشه گفت!همونجوری که حسین ع در زندگی ما یه چیز دیگه س..انشاا..که طعم زندگیتون همیشه حسینی باشه..
التماس دعای مخصوص

هادی شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:29 ق.ظ

در جواب نازنین..
با سلام..
جوابتون رو نوشته بودم ولی انگار حذف شد..
بنظرمن اونی که برای ادم باید مهم باشه اینه که بین خودش و خدای خودش حق کسی رو ضایع نکرده باشه..اما اینکه توقع دیگری چیه..مهم نیست.. چون ممکنه کسی توقع بیخودی داشته باشه..لذا نگران این قضیه نباشین..
برام جالب بود که روی حلال و حرام ..اینقدر حساسیت دارین.. خیلی خوبه..اونجوری که خودتون نوشتین..که مشکلی نداره..
خداوند مادر عزیزتون و داداشتون رو رحمت کنه...
در بناه حق..

نازنین (سودا) شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:28 ب.ظ http://ehsaseeshgh.blogsky.com

ممنون آره ذهنم خیلی درگیرش شده بود
وافعا ممنونم ... هم از راهنماییتون هم دعاتون...

موفق باشید

جواد دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 ق.ظ

عاشورا کلاس درس آزادگی، مردانگی و ایثار است، این که دین را به دنیا نفروشیم، پاسدار حق باشیم، این ها چیزهایی است که بشر امروز در دنیای امروز بدان نیاز دارد و شاید کمتر مورد توجه قرار گیرد، آنچه نیاز امروز ماست تفکر و دیدگاه بزرگ منشانه امام حسین (ع) و نگاه آن بزرگوار به زندگی و قدر و قیمت است

سلام اقا جواد
باز هم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد