نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

جرعه های حیاتبخش 2

زندگی را بر چند اصل استوار کردم:

دانستم کار مرا دیگری انجام نمی دهد لذا تلاش کردم

دانستم خدا مرا می بیند ..حیا کردم

دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد.. آرام شدم

دانستم پایان کارم مرگ است.. مهیا شدم.

از فرمایشات امام صادق (ع)

نظرات 17 + ارسال نظر
اپسیلون پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

سلام
ممنون از وقتی که برای پاسخ دادن می گذارید.
اما مشکل من اینه که ...چرا آروم نمی شم...گرچه دیگران فکر می کنند من خیلی آرومم!دردهای عالم زیاده...

مگه نه اینکه یاد خدا آرامش بخشه...نمی دونم ...شاید فکر می کنم که به یاد خدا هستم ...!
شاید هم راهم درسته و واقعا به یاد خدا هستم اما نباید انتظار فکر آرام داشته باشم. دغدغه لازمه کاره...؟!!

سلام
دو نکته بنظرم میرسه:
اولش اینکه آرامش از مفاهیمی است که مراتب پذیر هست یعنی میشه آدم در درجات مختلفی از اون واقع بشه..بنابراین نمیشه مطلق گفت که کسی داره یانه..مثل خود ایمان میمونه که درجات داره..و البته این حالات ادم اساسا در تغییر و تحول هم هست..گاهی ممکنه بدلایلی ادم در شرایط خوبی نباشه .. نباید نگران بشه..
دوم همون مطلبیه که خودتون هم اشاره کردین. خودتون میدونید که مومن باید بین خوف و رجا باشه.. یعنی ما در عین امید کاملی که به لطف خدا داریم یک نگرانی دائمی هم از اعمال خودمون دارذیم.. و این خوفی است که لازمه حرکت است. چون حرکت وقتی رخ میده که از وضع موجود راضی نباشی و به وضع بهتر بعدی هم امیدوار باشی. پس به یک معنا دغدغه لازمه کاره...
نمیدونم این حرفا کمکی بشما کرد یا نه..
ممنون از شما و سوالات دقیقتون!

زهـرا پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ http://sheydayevesal.mihanblog.com/

سلام
سوالهای اپسیلون و جواب های شما دغدغه ی این روزای من هم هست.
خدا رو شکر که منو به این سرا کشوند تا شاید بتونم جواب سوالامو بگیرم.
ممنون بزرگوار
و ممنون از اپسیلون گرامی

سلام برشما
من هم خدارا شاکرم بر این نعمت ...که اساس نعمتها همین نعمات معنوی است ...
و چقدر زیباست این دغدغه ها از یک جوان!.بنظرم این یکی از نعمتهای عظیم الهی است که در دوره جوانی فکر و اندیشه مستعد درک حقایق معنوی گردد که قطعا میتواند منشا تحولات بزرگ باشد..
و باز هم از شما ممنونم که حضور تان در این سرا..شوق افرین است..

سهرابی پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ب.ظ http://nosazi-pnuk.blogfa.com

سلام دوست عزیز مطالبتون مختصر و مفید و تاثیرگذاره امیدوارم در ادامه راه موفق باشید خوشحال میشم به وب منم سری بزنید و با نظرات پر محتواتون راهنمای من باشید
به امید ظهور

سلام
ممنونم از شما.نام کانون شما بسیار جالب است.. نوسازی معنوی.. امری که بسیار مورد نیاز بخصوص در این دوره است و بخصوص در سنین جوانی.. همه کسانی که به جایی رسیده اند در جوانی مراقبتهای خاص داشته اند.
انشاا..خداوند همه مارا در مسیر خویش یاری کند.
ممنون از حضورتان

شازده کوچولو پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ

درود وبرکات خداوند برصادق آل محمد(جانم فدایش باد)!

و سلام بر شما
باز هم ممنونم از شما!
لطفتان مزید!

زهـرا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ http://sheydayevesal.mihanblog.com/

انشاءالله که همینجور بشه
التماس دعا
لحظه تحویل سال واسه همه ما دعا کنید
پیشاپیش سال نو مبارک.
انشاءالله که سال خوبی داشته باشید

سلام
ممنونم از لطف و همراهی شما
خوشحالم از اینکه در سال 90 در این سرای در خدمت بودم
امیدوارم که در سال اینده توفیقات الهی بیش از پیش دستگیر همه ما باشد.
من هم پیشاپیش سال نو را بشما تبریک میگویم و سال خوبی را برایتان ارزو میکنم.

azadi شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ

کربلا همچنان جاریست
عید حقیقی را کسانی درک میکنند که با یک چشم یه گذشته بگریند ویا چشم دیگر ی آینذه لبخند بزنند
سلام سال نو مبارک پیشاپیش استاد امیدوارم همیشه در سایه سار امام زمان سال پراز موفقیت داشته باشید التماس دعا

سلام.
سال نو را بشما هم تبریک میگویم و امیدوارم سال خوبی را در پیش داشته باشید..
از اینکه در این مدت به خانه خودتان سر میزدید هم ممنونم.
انشاا.. موفق باشید

زهـرا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://sheydayevesal.mihanblog.com/

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
و تنها دل ما دل نیست
یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر
و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم
یادم باشد از چشمه درس خروش بگیرم و از آسمان درس پاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست
یادم باشد با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام
نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان
یادم باشد زندگی را دوست دارم
یادم باشد هرگاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوانی بی زبانی
که به سوی قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم
یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی
که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد
یادم باشد معجزه قاصدک ها را باور داشته باشم
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هرکس فقط به دست دل خودش باز می شود
یادم باشد هیچ گاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم
یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم
یادم باشد از بچه ها می توان خیلی چیزها آموخت
یادم باشد زمان بهترین استاد است
یادم باشد قبل از هرکار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت بر فرقم نکوبم
یادم باشد با کسی آنقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود
یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود
یادم باشد قلب کسی را نشکنم
یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد
یادم باشد پل های پشت سرم را ویران نکنم
یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزی است که دارد
یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست
یادم باشد که آدمها همه ارزشمندند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند
یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات
بیایید همگی یادمان باشد و به هم یادآوری کنیم

یادم باشد که ادمها همه ارزشمندند...ونه تنها همه میتوانند مهربان و دلسوز باشند.. بلکه گاه می بینی که از میان انها از کسی انقدر محبت میبینی که تصورش را نمیکردی همچنانکه گاه بر خلاف تصورت انکه از او انتظار داری...
در این فضای مجازی گاه دلهایی را چنان همراه می یابی که بارها در برابر عظمت خالق انها سر تعظیم فرود میاوری..
و همین هاست که در تو شوق می افریند..
جملات بسیار زیبایی را هدیه دادید در این پایان سال.. یادمان هایی که هر یک میتواند منشا تحولاتی در زندگی باشد..
از خدا میخواهم سال جدید برای ما و شما سال این تحولات عمیق باشد
از الطاف شما بسیار ممنونم و سالی پر از برکت برایتنان ارزومندم

☆مریم دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

.
خداوندا: برای دوستانم دعا میکنم :
در این آخرین روزهای سال دلشان را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو دهی
که هر جا تردیدی هست ایمان ،زخمی هست مرهم
نومیدی هست امید و هرجا نفرتی هست عشق جای آن را فرا گیرد
سلام استاد
پیشاپیش سال جدید رو بهتون تبریک میگم

سلام بر شما
من هم سال نو را بشما تبریک میگویم.
از اینکه در سالی که گذشت با محبتهای خودتان مرا شرمنده کردید سپاسگزارم.
و امیدوارم همیشه سالم و برقرار باشید. راستی زائر شدید یانه؟ انشاا.. اگر تابحا ل نصیبتان نشده در سال جدید این توفیق نصیبتان شود.
باز هم از حضورتان ممنونم.

زهـرا دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ http://sheydayevesal.mihanblog.com/

وقتی طنین یا مقلب القلوب دلت را لرزاند
وقتی آوای خوش یا مدبرالیل را زمزمه کردی
و یاد یا محول الحول دگرگونت کرد
برای من هم بخواه از آن بخشنده بی همتا حول حالنا الی احسن الحال را

سلام بزرگوار

سال نو مبارک

انشاءالله امسال سالی پر از خیر و برکت برای شما و خانواده محترمتان باشد.

سلام
چه دعای قشنگی!
و چقدر من محتاج این دعایم.
شما هم از ان بخشنده بی همتا بخواهیداین تحویل حال را
که همه انچه هست و نیست برای همین تحویل حال است!
و انصافا چه دعای قشنگی است دعای تحویل سال!
و اساسا چقدر مضامین معنوی ادعیه ما عجیب است..
ای کاش بیشتر به رمز و راز ان واقف میشدیم..
خیلی ممنونم از شما..از حضورتان و دعای قشنگتان
انشاا.. که در این سال جدید بهترین حالت معنوی نصیب و روزیتان شود.

زهـرا پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:07 ب.ظ

ممنون از دعای زیبایتان
مطالب زیبای اینجا،کامنت ها و پاسخ های زیباتر شما آرامش خاصی داره.
باز هم ممنون

از صمیم دل خدارا شاکرم براین نعمت.باز هم مثل همیشه از حضور دلگرم کننده شما ممنونم.التماس دعا

اپسیلون پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:34 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

سلام استاد گرامی
سال نو رو به شما تبریک میگم و امیدوارم خیر و برکت و معنویت رو براتون به همراه داشته باشه.
بازم هم از پاسخ ها تون تشکر می کنم .قطعا به افکارم کمک می کنه...اگر غیر این بود اینقدر مزاحم شما نمی شدم.
منم به یک افکاری رسیدم که باز برای درستی و نادرستی ش به نظر استاد نیاز دارم.
اول اینکه فکر می کنم شاید ناآرامی من به خاطر این باشه که خیلی کاراها هست که می خوام انجام بدم اما موقعیتش نیست و نمی تونم و فقط غصه اش و دغدغه اش همراه منه . یا در فضاهایی قرار می گیرم که دلم می خواهد همه رو بیدار کنم اما کسی منو نمی فهمه و چون می دونم جاش نیست سکوت می کنم و از اینکه چرا نمی تونم بفهمونم رنج می برم. یا گاهی در بعضی موقعیت ها انتخاب درست ترین رفتار فکرم رو مشغول می کنه و تا حدی دچار نگرانی می شم.
مثلا در رفتار با یک سری افراد حد تعادل رو نمی تونم تشخیص بدم که تا چه حد باید با این فرد روی خوش نشان داد.(مثل رفتار های روزمره با افرادی که با خدا و پیغمبر مشکل دارند و اینقدر هم تندرو و غیر منطقی اند که می دونم حرف زدن باهاشون فایده نداره. با اینها باید سرد رفتار کرد؟ با توجه به اینکه میگیم سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ؟ یا اینکه نه باید عادی رفتار کرد چون اینها هم خلق خدایند و به خاطر اینکه خلق خدایند باید با اونها خوب رفتار کرد؟
البته من تنها کاری که مطمئنم درسته دعا کردن برای هدایتشونه)

دوم اینکه ممکنه که آرامش رو با آسایش می گیرم؟البته منظورم آسایش فکری هست. چون از لحاظ مادی به لطف خدا در آسایشم . همچنین از لحاظ خانواده و موقعیت تحصیلی و... مشکلی ندارم اما فکرم در آسایش نیست . در این دنیا که پر از رنج و غم و مشکلات بشری و معنوی هست مگه می شه با آرامش خوابید؟ حتی اگه ظاهرا به خودمون ربطی نداشته باشه؟!
اما نمی شه گفت مشکل دیگران به ما ربطی نداره یا مشکل جامعه به ما ربطی نداره ؟ مگه ما تو این جامعه زندگی نمی کنیم؟
حس می کنم وقتی گوشه ای از این مشکلات به دست من حل می شه برای مدتی آرامش ملموسی بهم می ده اما آیا این نزدیک شدن به خداست که آرامم کرده یا رها شدن از یک مشغله فکریه؟ از کجا بفهمم؟


گاهی به جایی می رسم که خودمم نمی فهمم ...مثل یک ذره ی معلقم.

واقعا شرمنده شما هستم که سرتونو به درد آوردم .
اجرتون با خدا

سلام بر شما
سال نو شما هممبارک باشه. ممنونم از اینکه لطف میکنید و سوالاتتون را با این وضوح و تفصیل طرح میکنید ...
ببینید ..من دغدغه شما رو میفهمم و واقعا جای قدردانی هم داره که ادم برای هدایت دیگران اینقدر دغدغه داشته باشه..ولی یه چیزی هستو اون اینه که همه این امور دست خداست.. ما فقط وسیله ای بیشتر نیستیم..تاثیر گذاریدست خداست.. ما فقط وظیفه خودمون رو انجام میدیم و بس.. این نگرانیها بیشتر مربوط به نتایجه که دست ما نیست.. دست خودخداونده..انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر.. اینو خدا به رسولش میگه.. دیگه ما که معلومه!لذا نگران نباشید که چرا نمیتونید بفهمونید!اصلا بعضیها نمیخوان بفهمن!کسی که خودش رو بخواب زده که نمیشه بیدار کرد.. تازه گاهی اثر حرف یاعمل ما مدتها بعد ظاهر میشه که خودمون نمیبینیم...ما فقط تو دجله میندازیم..لازم نیست ببینیم کجا رفت!اگه اینطور که شما میگین باشه حضرت نوح چیکار میکرد؟که نهصد سال دعوت کرد و از اخرش بچه ش هم گوش بحرفش نداد!
و اما قضیه حرب لمن حاربکم مربوط بهکسانی است که با خدا و رسولش حرب میکنن.. لذا در درون جامعه اسلامی تا حد ممکن باید با نومی و خوشرویی و .. برخورد کرد.. بله در شرایطی خاص گاه لازمه با سکوت یا چیزی از این قبیل افراد را متوجه زشتی عملشون کرد..
واما درسته مسایل دیگران بما ربط داره و وقتی بانیت الهی شما مشکلی رو حل میکنید قطعا این همون نزدیک شدن بخدا رو نتیجه میده.. همه اینها به نیات ما مربوطه.. صورت ظاهری عمل خیلی دخالتی نداره..باز هم تشکر میکنم از سوالاتتون
و ببخشید از اینکه موقعیتی نداشتم ...لذا جواب تاخیر شد
التماس دعا

ایروانی یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام استاد
استاد این روزا خیلی مرگ ِمردن جلوی چشمام هستش خیلی می ترسم از مردن نه از دست خالی بودن می ترسم.اون روز تو برنامه سمت خدا هاجاقا پناهیان می گفتن کسی که لقمه حرام خورده باشه هر چه قد هم تلاش کنه به کمال نمیرسه خوب من که نمی دونم خوردم یا نخوردم آخه می گفتن حتی لقمه ای که شبهه داشته باشه هم همینطوریه من خیلی می ترسم.

سلام بر شما.
البته این درسته که باید همیشه انسان در حالت خوف و رجا باشه..اما هر دو باید در حال تعادل باشه یعنی نه خوف و نگرانی به حدی برسه که به مرز یاس وارد بشه و نه امید و رجا به نحوی باشه که به ولنگاری منجر بشه... لذا جای نگرانی نیست...چون خود خداوند نمیخواد که بنده اش ناامید بشه!..اما لقمه حرام هم ..وقتی نمیدونید که خوردین یانه..که دیگه نگرانی نداره!..تازه این برای شماها نیست .. برای کسانی استکه درامدهای مختلفی دارند و حسابهای مالیشون باهم مشتبه میشه!ضمنا امید همه ما به لطف خداست..
از حضورتان خوشحال شدم..موفق باشید

اپسیلون یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:04 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

سلام
از راهنمایی هاتون و از وقتی که می ذارید متشکرم .
اجرتون با خدا.

جان محو شد و به هیچ رویت نشناخت
دل خون شد و قدر خاک کویت نشناخت
ای از سر مویی دو جهان کرده پدید
کس در دو جهان یک سر مویت نشناخت

سلام بر شما
خواهش میکنم.اتفاقا یکی از جهاتی که مرابه ادامه کار تشویق میکنه همین سوال و جوابهاست..لذا من هم از شما تشکر میکنم....
انشاا..که مفیدباشه..

زهـرا یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ب.ظ

سلام بزرگوار
درمورد مطالب تایپ شده برنامه سمت خدا پرسیده بودین که خواستم خدمتتون عرض کنم این مطالب تایپ شده هست.
اتفاقا خودم میخوام قسمتهایی که تایپ شده نیست و درمورد دینداری در آخرالزمان هست رو بذارم ولی یه خورده سخته.
خب این هم از تنبلی من هست دیگه...
ولی سعی میکنم حتما اینکار رو انجام بدم

سلام
ممنونم...اتفاقا شماخیلی فعالید!شاهدش هم اینه که هروقت ادم میاد خونه تون ..میبینه چند پست گذشته!یعنی سرعت بروزرسانیتون خیلی زیاده!
انشاا... همیشه ..در همه حال و در همه برنامه های زندگیتون همینجور بروز باشید..

مقصودی سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام و درود
مدتیست که پریشان حالم!!!ارامش در گرو چیست؟؟؟؟؟؟؟؟فقط ساعاتی کوتاه با راز و نیاز ارام می شوم اما حقیقت زندگی امروزه این است که نمی شود همیشه در حای عبادت بود اما می شود همیشه به یادش بود. اما پریشانی ها ادمی را ناتوان می کند.
دعا کنید برای روحم

سلام
اولا سال نوتون مبارک.. بنظرم از سال قبل تا حالا ندیدمیتون!
و اما بعد..دعا میکنم که انشاا.. هیچوقت پریشان حال نباشید..البته پریشان حالی هم دو جوره. یه جورش که عیب نداره و همیشه توزندگی ادم جداشده از اصلش ..تودنیا هست و فقط با رسیدن دوباره به او برطرف میشه.. فقط اون پریشانی که بخاطر دنیا باشه خوب نیست.. اونم که میدونیم امور دنیا گذراست نه غمش میمونه نه شادیش..پس بی خیال!
مطمانم که خداوند شما رو همیشه کمک کرده و خواهد کرد..
بهترینهارا در سال جدید برایتان ارزو میکنم
ممنون از حضورتان

مقصودی سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ب.ظ

سلام
ممنون بهار بر شما هم مبارک یاد.
پریشانی دنیا که بسیار است و به قول شریف شما گذرا.
ارامش ندارم . بی قرار زندگی میکنم

سلام
از خدای بزرگ در این شب میلاد بانوی بزرگ اسلام آرامش و قرار ...برایتان مسالت میکنم..
ممنونم از لطف شما

ریاضی 85 سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 ب.ظ

سلام استاد
ماکه خیلی وقته ساکمون رو بستیم و مهیاهستیم از بس که معتل شدیم زیر پامون علف سبز شد
استاد یه وقتی اگه فرشته مرگ به سراغم بیاد از او فرار نمی کنم بلکه به نزدش می شتابم برای رسیدن به یار مهربان تر از جانم اما چه کنم که قابل نیستیم که در پیشگاه خدا باشم
دلم برای آغوشش پر می کشد
استاد نوشته های شما رو می خونم و می گریم
هر بار که می خونم بازم برام تازگی داره

سلام.
البته من حال شما رو درک میکنم!میدونم که چه میگین!ولی یه نکته ای هست و اون اینه که اگه شما اینجور اماده رفتن باشید و در نتیجه اصلا دل به دنیا نداشته باشید..اونی که با شما زندگی میکنه ...چه وضعی خواهد داشت؟...منظورم رو متوجه شدین یانه؟چون بهرحال ما تو دنیا با کسانی شریک زندگی هستیم..و نسبت به اونا یه وظایفی داریم..میترسم این حالت شوق شدید به اخرت یه بی میلی در شما ایجاد کنه که نتونید....یعنی در واقع میخوام عرض کنم که در روابط با افراد باید مواظب این تعادل باشیم..هرچند این شوقی که شما دارین در درون دلتون و در ارتباط فردیتون با خدا بسیار جالبه و بنظرم از توفیقات بزرگیه که خدا نصیبتون کرده...
انشاا.. همیشه و در همه حال خدا کمکتون کنه...
از شما التماس دعا دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد