نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

بنده شاکر

هوالحق

بنده شاکر

ارمغانی از دوست...

مرحوم پدرمان که رحمت خدا براوباد _که انصافا خودشان بنده شاکر و قانع و..خدابودند و قدرشان دانسته نشد_در طول عمرشان شاید دو یا سه نامه.. برایم نوشتند اما در همانها به تنها چیزی که بعنوان کلید خوشبختی اشاره کرده بودند مساله قانع بودن در امور مادی و بنده شاکر خدا بودن است. ایشان همیشه از خانواده ای از اقوام یاد میکرد ند که فرزندان در کودکی از نعمت پدر محروم میشوند و مادر با درایت و قناعت و صبر و .. به بهترین وجهی فرزندانش را بزرگ میکند...

آری یادداشت برادرمان با نام ایین شکر گذاری که انصافا نوشته تامل برانگیز و خواندنی است موجب شد که ما هم زبان به شکر حق بگشاییم.. که البته این حداقل است..

خودم یادم نمیرود که اولین دفعه ای که مساله شکر برایم اهمیت پیدا کرد زمانی بود که یکی از دوستان چنان از صمیم قلب اظهار رضایت از الطاف الهی در زندگیش کرد که هیچگاه یادم نرفت و این همان حالتی است که امروزه کمتر پیدا میشود..

ما واقعا بسیاری نعمتها را اصلا نمیبینیم چه رسد باینکه شاکرش باشیم..

وقتی پس از سالها این در و ان در زدن در میان صدها اندیشه و ایسم و.. میبینی که بالاترین نکات کلیدی را در سنت خودت به ساده ترین وجه گفته اندوتو.. آب در کوزه وتشنه لب  بوده ای

وقتی میبینی که به همه نعمتهای در اختیار  جامعه بی توجه است و بدنبال تبلیغات و سروصداها و هیاهوها میرود و مردان خوب خدا مظلوم میمانند و مظلومانه میروند

وقتی میبینی هرجا حقیقتی است اما ساده و بی سروصدا   اطرافش خالی است اما هر جا باطلی است حق نما اما با زرق وبرق و.. اطرافش شلوغ است!

وقتی می بینی حتی توجه ما به مردان خدا هم به حسب امور اعتباری اطرافشان است!

وقتی می بینی  نماز های صبح که وقت رازونیاز با معبود است خلوت است و برنامه های شبانه که تو را از فیض سحر محروم میسازد شلوغ و پر طرفدار..

وقتی می بینی که دهها مناجات بلند عارفانه موجود در همین کتب دعا را هیچ کس نمیشناسد و حتی یکبار هم نخوانده است اما صدها رطب ویابس دیگر را حفظ است!

وقتی می بینی غربت حق را ...

دلت دردمند میشود که با این همه نعمتها.. سرمایه ها.. ارزشها.. فرصتها..امانتها...

ما بکجا میرویم؟ این تذهبون؟

خدایا.. بما توفیق ده قدردان نعمتهایت باشیم و مشمول قلیل من عبادی الشکور نگردیم

خدایا .. ما همیشه عمر بدهکار توایم...و هیچ طلبی از تو نداریم.. این را بما بفهمان..که به آنچه داده ای راضی باشیم

خدایا توفبق ده باهمه وجودمان از امانتهایی که بما داده ای  بدرستی استفاده کنیم.. دست ما زبان ما .. چشمان ما معصیت تو نکنند...

خدایا توفیقمان بخش باهمه وجود در راه تو سرمایه هایی که خودت داده ای را هدیه کنیم..

... خدایا ما را بنده شاکر خویش قرار بده...


نظرات 21 + ارسال نظر
هیچ جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ب.ظ

خیلی عالی است .....به ویژه آغاز گاه ان با یاد سالکی روشن بین که بسیار تاثیرگذار و اندیشه برانگیز است ..امید است همه دوستان بهره کافی و وافی ببرند ...بسیار مسرور شدم ..

ممنونم
انشاا.. که خداوند همه مارا کمک کند که تنها امید ما به لطف خود اوست.
از حضورتان مسرور شدم

فاطمه فنودی جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ب.ظ http://pang-pang.blogfa.com/

سلام استاد
گاهی انسان حق را با ذره ذره وجودش احساس می کند اما فتنه های زمانه حق را چنان تاریک نشان می دهند که شک هم به خودش شک می کند.
چه کنم استاد از شک هایم رها شوم .؟
دلم یقین می خواهد برایم دعا کنید و راهنمایی

سلام و رحمت خدا برشما
دقیقا همینطوراست که میفرمایید...و لذا میبینیم که یکی از درخواستهایی که در دعاها بزرگان بما تعلیم داده اند اعطای همان یقین است.. یقینی که ارامش را بهمراه میاورد...بهرحال بخشی از سختی راه در همین امور است.. و قطعا خداوند بنده صادق خودش را تنها نمیگذارد..
ممنون از لطف شما
در پناه حق باشید

سهبا جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام برادر بزرگوار .
هرگاه نوشته های عمیق و زیبایتان را می خوانم , با تمام وجود شکرگزار خداوند می شوم که شما را بر آن داشت تا این سرای به غایت ارزشمند را بنا نهید , تا ما هرچه بیشتر از تراوشهای زیبای ذهن و دلتان آگاه شویم و تا اندازه ای که سعادتش را داریم , از آن بهره مند شویم .
ممنون از شما و امید که قدردان باشیم حضور موثر عزیزی چون شما را .

سلام ودرود برشما
البته شما لطف دارید..و بزرگواری..که همین لطف شما انگیزه بنای این خانه شد..که در ادامه راه هم نیازمند راهنمایی دوستان هستم..
از عمق جانم از خدا وند میخواهم که همه ما را در راه بهره گیری درست از نعمتهایش ..که همه وجود مارادربرگرفته.. خود دستگیری کند.. که هرچه هست ازاوست..اصل نعمت..توان شکر نعمت.. و توفیق براین کار..و صبر در این راه.. و رضایت در همه حال..و...
از حضور دلگرم کننده شما ممنونم
حق یارتان

م.شهابی شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ق.ظ http://marefat-novin.blogfa.com

سلام استاد!حق و حقیقت در همهمه دنیا دوستان گم شده است.
قانع بودن و شکر گزاری اگه وارد زندگی آدم ها بشه آرامش به زندگی و انسان برمیگرده ولی..

سلام بر شما
نکته جالبی است. همهمه و سروصدای دنیا طلبان فضایی درست میکند که اجازه نمیدهد کسی به حقیقت بیندیشد تاانجا که هرچه غیر حقیقت را به تو تحمیل میکنند...
اما همه چیز در ید قدرت خداوند است..او اگر بخواهد هیچ سدی در مقابل نیست .. و خواست او توجه ما را میطلبد.. انمشاا.. که این خواست در میان ما عمومیت پیدا کند..
ممنونم از حضورتان
موید باشید

... شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ب.ظ

دوباره سلام
نمیدونم چرا این حرفای قشنگ فقط چند لحظه بر من تاثیر میذاره و فراموش میشه شما میدونید چرا؟

سلام برشما
ظاهرا این فقط مشکل شما نیست!همه ما ادما این مشکلو داریم که این حالتها در ما پایدار نیست والا اگه پایدار باشه که دیگه تمومه!البته همینکه توجهتون رو بخودش جلب میکنه و چند لحظه ... نشون میده سیستم روحی شما سالمه.. که از کنارش بی توجه رد نمیشه..اما برای اینکه این حالت در ما باقی باشه و ..باید این توجه رو ادم در خودش افزایش بده.. یعنی حالت ذکر و توجه بخدا..بیشتر بشه.. نماز برای همینه..که مارو دایما متوجه خداوند ونعمتهاش کنه..یعنی بهرحال این چیزیه که باید خود ادم سعی کنه این حالات رو در خودش تقویت کنه..
انشاا.. خداوند از همه مون دستگیری کنه
بازم ممنونم از طرح سوالتون
خوشحالم کردین

... شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ب.ظ

م. شهابی از آرامش حرف زده. من که معناش رو نفهمیدم شما میدونید آرامش چیه؟
شاید حر ف درستی باشه اما به نظر من بدون آرامش و با اضطراب هم نمیشه شکرگزار بود و قانع .
کوچک ترین توقعی که آذم از زندگی ش داره آرامش و عدم اضطرابه به نظر من از آدم مضطرب نمیشه توقع زیادی داشت.
به هر حال من هرچه دنبال آرامش گشتم نبود و اگر هم هست به ما نمی دن . می گن خر چه داند ارزش نقل و نبات... خلاصه ما تو زندگی پر از اضطرابمون دنبال هرچی میدویم بر میگردیم سر خونه اول . میگن وقتی یکی تا حالا موز نخورده هر چی واسش تعریف کنی موز شیرینه خوش مزه ست نمی فهمه. حالا هی توضیح بده اون میگه بابا من موز نخوردم ... ما هم تا حالا آرامش ندیدیم هر چی هم تعریف کنید نمی فهمیم. اما خوب میدونم اضطراب چیه چون به اندازه تمام عمرم درکش کردم راه حلی هم پیدا نشد هرچی گشتم. شما چی؟ تا حالا آرامش داشتید؟ از کجا آوردید؟ مگه من با بقیه چه فرقی داشتم که از اول زندگیم باید بی گناه اضطراب رو تجربه کنم؟

.... یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ق.ظ

....

در پاسخ به ....
باسلام. من در پاسخ شما مطلب مفصلی نوشته بودم ولی انگار ثبت نشده بود و لذا وقتی تایید کردم جوابم گم شد!لذا همین الان یکی از اون جاهایی بود که حسابی حالم گرفته شد.. و خلاصه نزدیک بود اظطراب بیاد سراغم!
..بله.حالا همون حرفا رو مجدد مینویسم البته با کم وزیادش.
اولا خوشحال شدم که سوالاتتون رو شفاف طرح میکنید..منم چیزی که بذهنم برسه میگم. لذا همینجا از همه دوستانی که این مطالب رو میخونن میخوام که اگر سوالی بنظرشون میاد یا برای سوالهای طرح شده جوابی بنظرشون میرسه ..بنویسن که ماهم استفاده کنیم.
اما اینکه فرمودین ادم باید ارامش داشته باشه تا بتونه شاکر باشه....ببینید این حالتها روی هم اثر دارن..یعنی درسته که ارامش در شکرگذاری موثره ولی شاکر بودن هم در ایجاد ارامش خیلی تاثیر داره..دنیا جوریه که خواسته های ادم تمومی نداره. لذا اگر بخواد همه خواسته هاش تامین بشه تا بعد شکر کنه..هیچوقت اون زمان نمیاد..اما اکر توقعش رو کم کنه دیگه دلیلی برای مضطرب شدنش نیست...
اینکه گفته بودین تا حالا ارامش رو تجربه نکردین.. بنظرم نمیشه ادم اضطراب رو بفهمه بدون تجربه ارامش..مثل اینکه تا شما نور رو ندیده باشید.. تاریکی رو متوجه نمیشین
اما اینکه من ارامش رو تجربه کردم یانه.. بله منم مثل همه ادمها هم اضطراب رو تجربه کردم هم ارامش رو...اتفاقا بنظرم میاد که چونکه یه جورایی تو زندکیم در مواجهه با مشکلات تنها بودم بیشتر مجبور شدم بخدا پناه ببرم..و این خودش یه توفیق بوده که توکل رو بیشتر تجربه کنم..وواقعا معتقدم که توکل بخدا خیلی بادم ارامش میده بلکه بالاتر بگم..فقط توکل بخدا ارامش میده..یعنی ناامیدی از غیر او و تنها توکل بخودش..این رو واقعا توزندگی فهمیدم..
بهرحال خیلی تشکر میکنم بابت حضورتون و طرح سوالتون..
بازم منتظرشماهستم

مقصودی یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ

خدایا توفیق ده تا باطن دیگران را بشناسیم نه اینکه بر حسب ظاهر زود قضاوت کنیم ...!

سلام
.. که یکی از مشکلات راه قضاوت در مورد دیگران است..نه از ظاهر افراد میتوان در مورد انان قضاوت کرد.. و نه از سخن یا سخنانی که برای ما از کسی نقل شده میشود در مورد ان فرد قضاوت کرد.. و اساسا قضاوت و داوری در باره افراد.. ..
ممنونم

آزادی یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:04 ب.ظ

سلام استاد ی موقع هایی هست که انسان قدر خودشو فرصتا رو نمیدونه وبعدم قدر نعمت ها رو همیشه فکر میکنم که چقد افسوس این لحظاتو خواهم خورد اما ب قول دوستمون اینا ی لحظس وبعد باز همونطور رب اعوذوبک من همزات الشیاطین

سلام برشما
بله.. تا بخودمون میاییم که قدر لحظات..دوستان .. خوبیها.. رو بدونیم دیکه دیر شده..نعمتها اینجورین..وقتی از دستشون میدیم تازه میفهمیم...
ممنون از حضورتان

سهبا یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام . شبتان خوش . نمیدانم چه بگویم , الا اینکه , خوشحالم از اینکه هستید و خانه ای دارید که هرگاه دلتنگ نوشته های زیبای شما و حضور شما شدیم , دق الباب کنیم , به امید گشایش آن .
ممنون از اینکه این سرا را ساختید تا راهی باشد برای بهره گیری از نظرات ارزشمندتان .
باز هم ممنون .

سلام برشما
ممنونم از شما.لطف دارید..
حضورشما همیشه امیدبخش است
موفق باشید

اپسیلون دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

ما هم که گنه کاریم از دیدن آنچه ذکر کردید دردمند می شویم چه رسد به پاکان و معصومان که آنچه که ما نمی بینیم را هم می بینند!
و باز هم باید گفت :
یا صاحب الزمان ...نمی دانم چه می کشی از پیروانت !
که به هر چیز می اندیشند جز...
که به دنبال رسیدن به همه چیز هستند جز...
که دردشان هر چیزی می تواند باشد جز...تنهایی و غربتت
وچه تنهاست حق و حقیقت در این عالم پر پیچ و خم هستی!

چه خوب اشاره کرده اید...
به همه چیز می اندیشیم جز انچه باید بیندیشیم..
..انصافا پیروی از حق را باید در لحظه های امتحان یافت..
از خداوند میخواهیم که ما را لحظه ای رهایمان نسازد..
که توفیق از اوست..
ممنون از حضورتان
و تشکر از نظرات ارزشمندتان

فاطمه فنودی دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ http://pang-pang.blogfa.com

سلام استاد
امشب از اون شبهاییست که خیلی احساس خوشبختی می کنم و شکر گزاری به پاس تمام نعمتهایی که خدای منان در اختیار من گذاشته .همسری مهربان - فرزندی سالم.زندگی پویاو.... اساتیدی بزرگ خدارا شکر شکر شکر.
در بی نهایت با خدا بودن تنها ترس از او -نمی دانم نامش را باید بگذارم خشیت یا چیز دیگر - مرا به حق و صبوری دعوت می کند.
می ترسم از خدا ی مهربانم بخاطر کارهایی که می توانستم بکنم و نکردم.بخاطر پای بندگی ام که میلنگد .دعا کنید استاد بندگی کنم

سلام بر شما
چقدر این کلمات شما زیباست زیرا روح شکر گذاری و بندگی در ان موج میزند...و اوج حالات ادمی همین تواضع و خشیت و رضای در برابر حق است.و خداوند بسیار به بندگانش محبت دارد...
انشاا.. خداوند دستگیر همه ما باشد
خیلی لطف کردین..
ممنونم از حضورتان

سیده زهرا ترابی چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام استاد شاید دلیل خیلی از افسردگیا و حسادت ها همین باشه که هیچ وقت چیزایی را که خدا بهمون داده را نمی بینیم برای کوچکترین کاری که دیگران برامون انجام میده به بهترین شکل تشکر میکنیم ولی متاسفانه فراموش میکنیم از کسی که این همه به ما نعمت داده تشکر کنیم ممنون از مطلب قشنگتون

سلام برشما.
خیلی خوش آمدید!بله.دقیقا همینطوره.ما دست اصلی رو نمیبینیم.فقط آخرین واسطه رو میبینیم.به قول اقای قرائتی اگر یک دوربینی بما بده تا آخر عمر یادمون نمیره... حالا خدا اینهمه نعمت داده که یکیش چشمیه که قابل قیاس با دوربین مصنوعی نیست ولی عین خیالمون هم نیست..تازه باهاش معصیت خدا رو هم میکنیم.خیلی جالبه!با سرمایه ای که خودش امانتی بما داده نافرمانی خودش رو ...
خیلی خوشحال شدم از حضورتون..بازم بما سربزنید!

اپسیلون پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

سلام استاد عزیز
ممنون از حضور و نظرتان

سلام.خواهش میکنم
انشاا.. موفق باشید
سپاسگزارم

مریم جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

از بنده مدام شکستن وازتوپیوسته بستن.ازبنده مستمرگسستن وازتوبازپیوستن.این چه قاعده ی غریبی است درعالم که معشوق،نازعاشق رامی کشد،محبوب به دنبال محب می افتد وکریم درپس سائل می گردد.چگونه است که آغوش پذیرش تو،گشاده تر از پای رجعت هاست؛ماراازاین همه غفلت نجات بخش.
سلام استاد
چرا دیگر به این حقیر سری نمیزنید بزرگوار؟

سلام.
چقدر جالب تصویر کرده اید کوتاهی های ما و بزرگواریهای خدا!
واقعا از ما جز گسستن و شکستن.. چیست؟و از او جز لطف و گذشتن چه؟چقدر آدمی ناسپاس است!کافی است لحظه ای به این امور بیندیشیم..میبینیم فاصله های وحشتناک را و انوقت دیگر جز دم فرو بستن و شکر ...نخواهد بود.ممنونم از اینکه امدید. منتظرتان بودم! البته سیستم خودم دچار مشکلی شده که کمی وقفه ایجاد کرده...لذا تاخیر را ببخشید...
موید باشید..

هیچ جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ

سرچشمه ی همه نافرمانی ها و ناسپاسی ها شرک و انکار است که فراورده ی کژاندیشی یا وهم و گمان است یعنی بهره برداری نابجا از بزرگترین نعمت خدا " ادراک و و توان اندیشیدن " ....اندیشه ای که بجای شوق انگیزی و طلبِ انچه درمی یابد و بدان یقین می کند ،یافته اش را انکار کند و نادیده انگارد ..(الذین جحدوا بآیاتنا و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا

سلام
انکار حقیقت...مشکل عمده بشر.. اما واقعا چطور میشود که ادمی حقیقتی را دریابد ...اما تسلیم نشود..چرا؟نفسش یقین دارد اما بفرموده قران از روی ظلم و برتری طلبی انکار میکند...چه حقیقت تلخی
بسیار ممنون از شما
التماس دعا

ریاضی 85 جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ب.ظ

سلام استاد
ما منتظر مطلب جدید هستیم
درس بعدی رو شروع نمی کنید
سرعت اینقدر پایینه که ایمیلم باز نمی شه تا پیامی رو که فرستادید بخونم

سلام.
بهمان دلیلی که ایمیل شما باز نمیشه..من هم دچار مشکلی شدم که کار بتاخیر افتاد
الان هم هنوز مشکل باقیه
انشاا.. در اولین فرصت...این حضور و علاقه شما مرا بیشتر دلگرم میکند..
ممنونم از شما
موید باشید

... جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ب.ظ

سلام من دوباره اومدم بی نام و نشون. ولی با دلی پر از درد. شما در جواب قبلی گفتید که توقع زیاد. اما من با حرفتون موافق نیستم چون من اصلا آدم پر توقعی نیستم و حتی شاید اگر از من بپرسید که شرایط اطرافم رو چه جوری می بینم با وجود برخی چیز ها که شاید سخت باشن بگم شرایط مساعد و عالی رو دارم وشاید تنها مشکلی که همیشه ازش شکوه و شکایت دارم عدم آرامش و وجود اضطراب بوده که مانع انجام بعضی فعالیت های من شده. پس فکر نمیکنم داشتن آرامش در زندگی توقع زیادی باشه... هست؟ شاید فکر کنید من آدم لوسی هستم که در شرایط خوب برای خودم مشکل تراشی میکنم ولی نه رضایت من از شرایط اصلا مساوی با عدم داشتن موانع و مشکلات در زندگی نیست. اما نمیدونم شاید داشتن آرامش برای انجام کارهای روز مره و معمولی انتظار زیادیه ؟

سلام بر شما
اولا خیلی ممنونم که مساله خودتون رو بصورت جدی مطرح میکنید..
البته بنده هیچوقت نمیتونم به کسی بگم که توقعش زیاده..فقط بحث سر این بود که حالت شکر و رضایت.. خود میتونه ارامش ایجاد کنه..اما این معناش این نیست که اگر کسی ارامش نداره علتش توقع زیاده..چون عدم ارامش عوامل متعدد داره که این یکی از اوناست...منتهی یه نکته ای را میتونم الان بگم و اون اینه که ارامش یک احساس درونی است .. و ربطی به شرایط بیرونی نداره.. بقول خودتون میشه ادم شرایطش خوب باشه ولی ارام نباشه..ارامش دقیقا مربوط به نگرش شماست.. با تغییر نگرش میشه ارام شد.....بنظرم خود القا اینکه من ارامش ندارم میتواند اثر منفی داشته باشد..
امیدوارم انشاا...همیشه در زندگیتان ارام باشید..
ممنون از حضورتان. باز هم منتظرتان هستم

قاصدک جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 ب.ظ

سلام
مطلب خوبی بود گاهی آدم به تذکر احتیاج داره.
گاهی نه همیشه...

سلام
خیلی ممنون
لطف کردید.

اپسیلون یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ب.ظ http://anti-ebliss.blogfa.com

سلام استاد
با " المال و البنون..." بروزم
ما رو از نظرات ارزشمندتان بی بهره نگذارید.ممنون

سلام
انشاا...میام
ممنون از شما ...

ایروانی دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

سلام استاد
مطلب خوبی و متذکر شدین مطلبی که ما ادما همیشه ازش غافل موندیم اما همیشه اینقدر خدا بزرگوار بوده که هیجچوقت بنده هاشو با بدی هاش نمی سنجه که اگر اینطوری می شد معلوم نبود به سر ما چه خواهد آمد.
چه قدر خوبه که شما اینجور چیزهارو به ما جوان های فراموشکار یاداوری میکنین.ممنون التماس دعا
خدایا بفهمان که بی تو چه می شوم،اما نشانم نده،خدایا هم بفهمان و هم نشانم بده که باتو چه خواهم شد....(دکتر شریعتی)

سلام
مشکل ما ادمها همین غفلته! و الا فهمیدنش که میفهمه ولی غافل میشه..حواسش پرت میشه.. برای همینم دائم نیاز به یاداوری داره.. برای همین گفتن هفته ای حداقل یکبار در مجلسی بنشینید که یک نفر که حواسش جمع تره شما رو پند بده تا این چیزا یادتون نره!
و چقدر مثل شما جوونهایی خوبین که گوش به حرفهای بزرگترها میدین! چون اینم خودش خیلی مهمه..که ادم گوشش بدهکار این حرفها باشه..و الا شیطون یه جورایی ادم رو وسوسه میکنه که اصلا به این حرفا گوش هم نده..
خلاصه همه مون باید برای یکدیگه دعا کنیم و کمک کنیم...و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر...
خیلی خوشحال میشم از دیدن نوشته هاتون
ضمنا جمله ای هم که هدیه کردین خیلی جالبه
ممنونم از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد