نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

امید دل و جان


زندگی دنیا پراست از دردها و ناخوشی ها و ناکامی ها و در مقابلش خوشی ها و کامروایی ها و چه بسا که هریک از اینها بارها و بارها دل و جان مارا متاثر ساخته اند. اما ورای همه این تحولات و تغییرات ،حقیقتی هست که هرکس بدان حقیقت راه پیدا کند گویا از همه این امور بسلامت عبور میکند که اساسا هدف از هستی هم رسیدن به همان حقیقت است.اما کسی که بدان حقیقت راه نیابد در این پیچ و خم ها چه بسا سرگردان و خسته راه بجایی نمیبرد.لکن چگونه میشود که آدمی علیرغم همه این مشکلاتی که با آن روبرو است از این حقیقت فاصله میگیرد و بسراغش نمیرود؟ این مساله دلایل متعددی دارد اما قطعا یکی از آنها این است که  یافتن آن حقیقت محتاج اندکی تامل و مراقبت است.دقایقی تفکر میطلبد! و لحظاتی خلوت کردن ! و البته برخی از آدمیان آنقدر عجله وشتاب دارند که بخود فرصت اندیشیدن نمیدهند! و هیچ وقتی برای خلوت کردن با خودشان ندارند! ..و افسوس که آنها نمیدانند همین لحظات تامل و مراقبه چه گنجی را بدنبال دارد! زیرا شما را به حقیقتی پیوند میدهد که با یافتن او همه آن دردها و آلامی که شتابان بدنبال تسکینش هستی ، بنحوی ریشه ای درمان میشود! چرا که با یافتن آن حقیقت ، دیگر میان درد و درمان، و هجر ووصال تفاوتی نمی بینی چون وقتی "او"هست ،درد هم شیرین و هجر هم دوست داشتنی لست!

خوشا دردی که درمانش تو باشی

خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری

که "امید دل و جانش" تو باشی!

@namazesobh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد