انسان موجود عجیبی است.گاه آنچنان شکوهمند است که در مخیله ات هم نمیگنجد و گاه تحمل دیدنش راهم نداری! شکوه انسانی را وقتی میبینی که به انسانهایی درتاریخ برمیخوری که اوج و قله همه خوبیهایی هستند که تو میشناسی.توصیفی که از آنها میشنوی چیزی در حد اسطوره و افسانه است اما میدانی که افسانه نیست! و شاهد زنده هم بر آن داری! براستی مگر ممکن است کسی داستان حسین بن علی ع و اصحابش را بشنود و در مقابل عظمت انسانیت تعظیم نکند.مگر ممکن است حالات ابالفضل العباس ع را شنید و بر مقام انسان سجده نکرد! مگر میتوان معارف بلند امام سجادع را خواند و زانوی نلمذ در برابرش نزد؟! ...اما ریشه این عظمت ها در کجاست؟ همه این شاهکار هستی ریشه در نگرش موحدانه دارد! تنها وقتی میتوان اینچنین از خودیت خود بیرون رفت و غرق در عشق دوست شد که به معرفت عمیق توحید رسیده باشی! تنها در چنین حالتی است که سرعتی وصف ناپذیر در پیمایش جاده خیر و فلاح پیدا میشود.وقتی همه دو عالم را " فروغ روی دوست" بدانی همه حرکاتت عاشقانه میشود و در بستر "عشق" است که هیچ گذشت و ایثاری نه تنها دشوار نیست بلکه شوق آفرین و دوست داشتنی است! و براستی که این تابلو از انسان چه باشکوه است.
دردم از یاراست و درمان نیزهم
دل فدای اوشد و جان نیز هم
..هردو عالم یک فروغ روی اوست!
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم...
@namazesobh