نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

یوسف وجود!


وقتی داستان حضرت یوسف را در قرآن میخوانی و رفتار ناجوانمردانه و سرشار از کینه و حسادت برادران یوسف را مشاهده میکنی و در مقابل مظلومیت و معصومیت و صداقت و صفای یوسف را میبینی، چه بسا که از عمق دل آن کینه ورزان را نفرین میکنی و بر یوسف درود میفرستی.اما هیچگاه باین نمیاندیشی که تو خودت از کدام دسته و گروه هستی؟ چون باورت نمیشود که از گروه برادران یوسف باشی! گویا تو با آنها فاصله زیادی داری.در حالی که اینچنین نیست.سالهاست که در درون تو مجادله برادران یوسف با یوسف وجود خودت برقرار است و سالهاست که یوسف وجود خودت را درچاه ظلمت  و جهالت و غفلت زندانی کرده ای ! همه مشکل اینجاست که تاریخ را جدای از خود میپنداری! وحال آنکه همه تاریخ در وجود خود تو نهفته است.اساسا قرآن این داستانها را میگوید که مارا به تامل در باره خودمان وادارد .وجالب اینستکه خودش هم همواره تصریح میکند که این حکایتها را برای توجه پیداکردن شما، برای تعقل و تدبرشما، برای تذکر و تنبه شما، برای رضایت و شکر شما و....بیان کرده ایم.اما چقدر شاکران کم اند! چقدر محسنین اندکند! چقدر ....

لحظاتی با خود بیندیشیم که یوسف الهی وجود خود را چه کرده ایم؟ آیا او را به بیان قرآن در تاریکیهای چاه انداخته ایم؟ والقوه فی غیابت الجب...آیه 10 سوره یوسف...یا در صدر مملکت وجود خود جایش داده ایم؟  خوشا بحال کسانی که ندای یوسف وجودشان را میشنوند! و اورا در لایه های پنهان وجودشان مدفون نساخته اند...که قطعا آنها نجات پیدا میکنند...

@namazesobh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد